اعتماد/ متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست

سید علی میرفتاح| قریب چهل سال است در بررسی عملکرد رسانه‌ها، خصوصا رسانه ملی، حق مطلب را ادا نمی‌کنیم و بنابر ملاحظات بسیار، ملاحظات دست و پاگیر بسیار، نقد تلویزیون را با تعارف برگزار می‌کنیم. اما شاید الان وقت آن رسیده است که تعارف را کنار بگذاریم و تا دیر نشده و فرصت اصلاح، تمام و کمال از دست نرفته فکری کنیم و حتی‌المقدور آب و آبروی رفته را به جوی مملکت برگردانیم. لازمه اصلاح، واقع‌بینی است و ما تا تصویر درست و دقیق و منطبق بر واقعیت از امر نداشته باشیم، نمی‌توانیم آستین بالا بزنیم و اوضاع را سامان دهیم. به خصوص حالا که ما در رویارویی تمام‌عیار با امریکا قرار گرفته‌ایم لازم است برآورد دقیق و روشنی از داشته‌های‌مان را روی میز بگذاریم و ضعف‌ها و قوت‌های‌مان را به ارزیابی بنشینیم
. خدا را شکر امروز همه مردم و مسوولان بر شفافیت امور اشتراک نظر دارند و هیچ‌کس در هیچ مقامی پنهان‌کاری را تجویز نمی‌کند. ضمن اینکه دوره پنهان‌کاری هم گذشته، حتی اگر کسی بنا به دلایلی بخواهد هم نمی‌تواند بلکه نمی‌شود حقیقتی را لاپوشانی کند. واقعیت –چه خوش‌مان بیاید و چه بدمان- این است که رسانه ملی مشتری‌هایش را از دست داده و سخت بشود دوباره ملت را جمع کرد و پای تلویزیون نشاند. امروز رسانه ملی رقیب سهل‌الوصول کم ندارد. از خیلی قدیم، احتمال زیاد از همان اولین روزی که رادیو و تلویزیون در این مملکت پا گرفت، مردم به اخبار رسمی بی‌اعتماد بوده‌اند و هر کجا دست‌شان رسیده خبرها را از منابع دیگر پی گرفته‌اند. آن وقتی که فقط می‌شد با رادیوهای لامپی خبرها را دنبال کرد، ملت ساعت‌ها وقت می‌گذاشتند تا از میان خش‌خش‌ها و پارازیت‌ها صدای رادیو برلین، یا رادیو مسکو و در صدر آنها رادیو لندن را بشنوند. درست یا غلط باور عمومی این بود –هنوز هم هست- که «اینها راستش را نمی‌گویند و اگر بخواهید بفهمید چه خبر است باید رسانه‌های بیگانه را بگیرید.» عجیب اینکه نه قبل از انقلاب و نه بعد از انقلاب هیچ مقام مسوولی سعی نکرد تا این ذهنیت را از بین ببرد و با تغییر در روش و منش خبرخوانی، اعتماد عمومی را به رسانه ملی مستحکم کند. مستحکم که نکردند هیچ، هر روز به انحای مختلف، گیرم با حسن‌نیت، عملا آب به آسیای بی‌بی‌سی و همقطارانش ریختند و مردم را دسته دسته به تماشای «بیگانه‌ها» واداشتند. اگر بخواهیم روراست باشیم باید بگوییم که امروز رسانه ملی مخاطب چندانی ندارد و با وجود عده و عده فراوانش بازی را به رقبایش باخته است. البته این وسط تکنولوژی هم به نفع ما نبوده، یا بهتر بگویم ما نتوانستیم از تکنولوژی به نفع خودمان استفاده کنیم، در عوض رقبا با استفاده از تکنولوژی کار را بر مخاطبان ایرانی آسان کردند و نه تنها به خانه‌های‌مان آمدند و بالا بالا نشستند بلکه وارد گوشی‌های موبایل شدند و درون جیب و کیف‌مان جا خوش کردند. علاوه برتکنولوژی، رسانه‌ها در ایران رسمی و غیررسمی گرفتاری‌های منحصر به فردی دارند که بعید است رقبای خارجی‌شان داشته باشند. یعنی حتی اگر مسوول خبر رسانه ملی بخواهد برای جلب اعتماد عمومی هم که شده تغییری در کار و بار خود بدهد آنقدر از بالا و پایین تحت فشار قرار می‌گیرد که دست آخر بی‌خیالش می‌شود و به پرگار سابقش برمی‌گردد. 
خبر که هیچ، ما حتی در عرصه ورزش هم داریم قافیه را می‌بازیم. بگذارید دقیق و روشن توضیح دهم. رسانه ملی کماکان در ورزش وضع و حال خوبی دارد و با فاصله زیادی از رقبایش جلوتر است. منتها ما به جای اینکه این جلوتر بودن را حفظ کنیم با اعمال سلیقه‌های تحمیلی کاری می‌کنیم که مخاطب خسته شود و عطای فوتبال را به لقای سیاست ببخشد. متاسفانه کسانی که مصاحبه زرشناس را تنگ جذابیت جام جهانی می‌زنند و از این طریق می‌خواهند ماهیت استعماری اروپا را به بیینده ورزشی منتقل کنند چیزی از اقتضائات رسانه نمی‌دانند. چند شب است لابه‌لای برنامه‌های فوتبالی، برنامه‌های سیاسی از جنس «لعنت به این غرب اومانیست آدمخوار و پلید» نشان می‌دهند به این امید که در ذهن و ضمیر مخاطب اثر مطلوب بگذارند و جوانان فوتبال‌دوست را با ایدئولوژی غرب‌ستیزانه آشنا کنند. اگر می‌شد نعم المطلوب، اما متاسفم که نمی‌شود. اگر می‌شد در این چهل سال شده بود و مردم امروز فوج فوج به تماشای بیگانه‌ها نمی‌نشستند. اتفاقا شما دارید کار را خراب‌تر می‌کنید و همین باقیمانده نیم‌بند بیینده‌های رسانه ملی را هم پر می‌دهید تا بروند و یک‌جای دیگر بی‌دردسر فوتبال‌شان را ببینند. هنوز متصدیان رسانه فکر می‌کنند می‌توانند اجناس غیر مرغوب خود را همراه فوتبال و فیلم سینمایی و برنامه‌های جذاب به خورد مخاطبان بدهند غافل از اینکه امروز هزینه کانال عوض کردن فقط و فقط فشار ساده شست است. شست را فشار دهید تا شما را از اینجا ببرد و با هزاران کانال روبرو کند.