وطن امروز/ متن پیش رو در وطن امروز منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
روحانی چه لباس تیمملی فوتبال را به تن کند و پای تلویزیون به تشویق از نوع مخصوص عکس گرفتن مشغول باشد، چه تیپ میلیونی بزند و در تلهکابین توچال باشد، باعث نخواهد شد وعدههایی را که در قامت رئیسجمهور یا نامزد انتخاباتی داده است فراموش کنیم، البته که نه دیدن فوتبال جرم است و نه ورزش و توچال رفتن ممنوع! اما نمیشود کوهی از وعده بین زمین و آسمان معلق باشد و مشکلات مردم روی زمین بماند اما رئیسجمهورشان در تلهکابین شمال تهران لبخند بزند!
اصلا همان 6 ماهی که آقای مطهری درخواست دارد مردم فشار مشکلات را تحمل کنند، میتواند به سالها تبدیل شود، لکن هنگامی که مردم احساس کنند کسی به فکر مشکلات آنها نیست، حتی یک روز صبر کردن هم برایشان آزاردهنده است. از تاجر تا مستاجر، کارگر تا کارمند، دانشجو تا دانشمند، کسبه تا بازنشسته و همه و همه نگران اقتصادی هستند که بسان اسبی رم کرده به همه لگد میپراند اما صاحبی ندارد تا با گرفتن افسارش آن را مهار کند. مردم نگرانند و عدهای اوضاع معیشتیشان به کلی مختل شده اما 5 سال رئیسجمهور را در آرامشی دیدهاند که انگار نه انگار خودش و مدیران زیر دستش یک جای کارشان میلنگد.
واقعیت این است که مشکلات کشور و در رأس آنها اوضاع معیشتی مردم بعد از چند سال رهاشدگی و بیفکری به حدی رسیده که مهار آن مبارزه میطلبد اما متاسفانه کارگزارانی روی کار هستند که ترجیح دادهاند در میدان مذاکره خودکار به دست بگیرند و زبان به گفتوگو بگشایند تا اینکه در میدان مبارزه شمشیر به دست باشند!
دولت هویت خود را در مهارت مذاکره و دیپلماسی با کشورهای مطرح جهان تعریف کرده است و در ایام انتخابات به نحوی عمل کرد که نشان دهد گفتوگو با فرامرزها، فوت کوزهگری دارد که فقط برند تدبیر و امید فرمول آن را در اختیار دارد. اما اکنون که برجام مهر بیاعتباری بر فرمول جادویی و اعتبار مذاکرهکنندههای حرفهای دولتزده، ترک کردن میدان مذاکره و وارد شدن به گود مبارزه و پنجه در پنجه انداختن با موانع داخلی و خارجی، امری است که دولت از آن واهمه دارد.
ولی در چهره دولتمردان نه ترسی دیده میشود، نه نگرانیای و حتی دریغ از ذرهای درک مردم و همدردی با ملت گلهمند؛ صرفا آرامشی است که مشکلات کشور را بین جنگ روانی و حباب پاسکاری میکند و این اقدام بیشتر مردم را رنج میدهد. در واقع چهره خندان و «خیالتان راحت» گفتنهای رئیسجمهور بیش از آنکه مردم را دلگرم کند، دلسرد و نگران میکند. این بیاعتمادی به دلیل حلقه مفقودهای به نام «تلاش صادقانه و خالصانه» است که در بخشهای مهمی از سیستم مدیریتی کشور جای خالی آن حس میشود. از قوه مجریه گرفته تا مجلس شورای اسلامی به قدری بیعملی و بدعملی مقابل چشمان مردم رخ داده است و اقدام از روی خدمت و صداقت نایاب شده که جماعت سلبریتی خود را ناجی مشکلات اقتصادی مردم معرفی میکنند و میشود همان قضیه سالاری قورباغه در حوض یا هفتتیرکشیاش در جنگل!
یک مثال خوب برای نشان دادن اثربخشی «تلاش صادقانه و خالصانه»، عملکرد تیمملی فوتبال کشورمان در رقابتهای جامجهانی است. اکثریتی که اکنون از بازیهای این تیم لذت میبرند و با تمام وجود تیم فوتبال کشورمان را حمایت میکنند، قبل از اعزام این تیم به روسیه، اقلیتی بیش نبودند اما تلاش ستودنی این تیم باعث شد مردم به جوانان کشورشان دلگرم شوند و شبانهروز این تیم را در محافل مختلف ستایش کنند. حال این تیم اگر پیروز میدان باشد مردم خوشحال میشوند و حتی اگر نتیجه را واگذار کند باز مردم سپاسگزارند. چون تیم تلاشی از جان و دل را به نمایش گذاشته که حتی باخت هم باعث نمیشود این جنگندگی و مبارزه از نگاه مردم پنهان بماند.
این مساله در عرصه عملکرد کارگزاران هم صادق است، مردم نسبت به تلاشی که انجام شده باشد قدرنشناس نیستند اما متأسفانه جز وعدههای پشت میکروفن، کاهلی در عمل، رها کردن اولویتها و پرداختن به حاشیهها، شانه خالی کردن از مسؤولیت، بدعملی یا اقدام بیموقع و فراری بودن از مردم، چیزی ندیدهاند که به خاطرش سپاسگزار مسؤولان باشند یا چند ماهی به امید تحول در اوضاع مملکت، مشکلات را تحمل کنند.
به هر حال آقای روحانی و دولتمردانش میتوانند پا روی پا بیندازند و تا فینال مسابقات جامجهانی، فوتبال تماشا کنند یا آخر هر هفته تلهکابین سوار شوند اما روشن است که هیچکدام از اینها نه برای مردم نان میشود و نه آبی بر آتش اوضاع کشور. مردم قبل از اینکه رویاهایشان روی دوش یک مرد پرتغالی سنگینی کند، رویاهایی داشته و دارند که به پشتوانه رأیشان باید روی دوش رئیسجمهور سنگینی کند اما دوشی که با پیراهنی پوشیده شود که ارزشش اندازه یک ماه حقوق عقبافتاده کارگر باشد، بعید است سنگینی این بار را حس کند، البته نباید فراموش کنیم؛ از ماست که بر ماست!
اصلا همان 6 ماهی که آقای مطهری درخواست دارد مردم فشار مشکلات را تحمل کنند، میتواند به سالها تبدیل شود، لکن هنگامی که مردم احساس کنند کسی به فکر مشکلات آنها نیست، حتی یک روز صبر کردن هم برایشان آزاردهنده است. از تاجر تا مستاجر، کارگر تا کارمند، دانشجو تا دانشمند، کسبه تا بازنشسته و همه و همه نگران اقتصادی هستند که بسان اسبی رم کرده به همه لگد میپراند اما صاحبی ندارد تا با گرفتن افسارش آن را مهار کند. مردم نگرانند و عدهای اوضاع معیشتیشان به کلی مختل شده اما 5 سال رئیسجمهور را در آرامشی دیدهاند که انگار نه انگار خودش و مدیران زیر دستش یک جای کارشان میلنگد.
واقعیت این است که مشکلات کشور و در رأس آنها اوضاع معیشتی مردم بعد از چند سال رهاشدگی و بیفکری به حدی رسیده که مهار آن مبارزه میطلبد اما متاسفانه کارگزارانی روی کار هستند که ترجیح دادهاند در میدان مذاکره خودکار به دست بگیرند و زبان به گفتوگو بگشایند تا اینکه در میدان مبارزه شمشیر به دست باشند!
دولت هویت خود را در مهارت مذاکره و دیپلماسی با کشورهای مطرح جهان تعریف کرده است و در ایام انتخابات به نحوی عمل کرد که نشان دهد گفتوگو با فرامرزها، فوت کوزهگری دارد که فقط برند تدبیر و امید فرمول آن را در اختیار دارد. اما اکنون که برجام مهر بیاعتباری بر فرمول جادویی و اعتبار مذاکرهکنندههای حرفهای دولتزده، ترک کردن میدان مذاکره و وارد شدن به گود مبارزه و پنجه در پنجه انداختن با موانع داخلی و خارجی، امری است که دولت از آن واهمه دارد.
ولی در چهره دولتمردان نه ترسی دیده میشود، نه نگرانیای و حتی دریغ از ذرهای درک مردم و همدردی با ملت گلهمند؛ صرفا آرامشی است که مشکلات کشور را بین جنگ روانی و حباب پاسکاری میکند و این اقدام بیشتر مردم را رنج میدهد. در واقع چهره خندان و «خیالتان راحت» گفتنهای رئیسجمهور بیش از آنکه مردم را دلگرم کند، دلسرد و نگران میکند. این بیاعتمادی به دلیل حلقه مفقودهای به نام «تلاش صادقانه و خالصانه» است که در بخشهای مهمی از سیستم مدیریتی کشور جای خالی آن حس میشود. از قوه مجریه گرفته تا مجلس شورای اسلامی به قدری بیعملی و بدعملی مقابل چشمان مردم رخ داده است و اقدام از روی خدمت و صداقت نایاب شده که جماعت سلبریتی خود را ناجی مشکلات اقتصادی مردم معرفی میکنند و میشود همان قضیه سالاری قورباغه در حوض یا هفتتیرکشیاش در جنگل!
یک مثال خوب برای نشان دادن اثربخشی «تلاش صادقانه و خالصانه»، عملکرد تیمملی فوتبال کشورمان در رقابتهای جامجهانی است. اکثریتی که اکنون از بازیهای این تیم لذت میبرند و با تمام وجود تیم فوتبال کشورمان را حمایت میکنند، قبل از اعزام این تیم به روسیه، اقلیتی بیش نبودند اما تلاش ستودنی این تیم باعث شد مردم به جوانان کشورشان دلگرم شوند و شبانهروز این تیم را در محافل مختلف ستایش کنند. حال این تیم اگر پیروز میدان باشد مردم خوشحال میشوند و حتی اگر نتیجه را واگذار کند باز مردم سپاسگزارند. چون تیم تلاشی از جان و دل را به نمایش گذاشته که حتی باخت هم باعث نمیشود این جنگندگی و مبارزه از نگاه مردم پنهان بماند.
این مساله در عرصه عملکرد کارگزاران هم صادق است، مردم نسبت به تلاشی که انجام شده باشد قدرنشناس نیستند اما متأسفانه جز وعدههای پشت میکروفن، کاهلی در عمل، رها کردن اولویتها و پرداختن به حاشیهها، شانه خالی کردن از مسؤولیت، بدعملی یا اقدام بیموقع و فراری بودن از مردم، چیزی ندیدهاند که به خاطرش سپاسگزار مسؤولان باشند یا چند ماهی به امید تحول در اوضاع مملکت، مشکلات را تحمل کنند.
به هر حال آقای روحانی و دولتمردانش میتوانند پا روی پا بیندازند و تا فینال مسابقات جامجهانی، فوتبال تماشا کنند یا آخر هر هفته تلهکابین سوار شوند اما روشن است که هیچکدام از اینها نه برای مردم نان میشود و نه آبی بر آتش اوضاع کشور. مردم قبل از اینکه رویاهایشان روی دوش یک مرد پرتغالی سنگینی کند، رویاهایی داشته و دارند که به پشتوانه رأیشان باید روی دوش رئیسجمهور سنگینی کند اما دوشی که با پیراهنی پوشیده شود که ارزشش اندازه یک ماه حقوق عقبافتاده کارگر باشد، بعید است سنگینی این بار را حس کند، البته نباید فراموش کنیم؛ از ماست که بر ماست!