خراسان/ می دانم پدر و مادرم از این که تنها پسرشان با زنی مطلقه ازدواج کند، وحشت دارند. آن ها نگران آینده من هستند و نمی خواهند عروس شان زن مطلقه باشد اما ماجرای پنهانی در زندگی من وجود دارد که از افشای آن نزد پدر و مادرم ابا دارم، شاید هم آن قدر عاشق شده ام که این راز پنهانی را دستاویزی برای ازدواج با زن مورد علاقه ام یافته‌ام چرا که...


جوان 27 ساله وقتی به چشمان اشک آلود پدر و مادرش نگاهی انداخت و موجی از اضطراب و نگرانی را در چهره عزیزترین افراد خانواده اش دید، با ایما و اشاره از مشاور کلانتری درخواست کرد که بدون حضور پدر و مادرش، رازی را افشا کند. این گونه بود که صبح روز بعد، جوان 27 ساله با ظاهری آراسته و در حالی که بر خواسته اش اصرار می ورزید، مقابل کارشناس اجتماعی کلانتری الهیه مشهد نشست و با چهره ای حق به جانب گفت: وقتی در رشته مدیریت دانش آموخته شدم و خدمت سربازی را به پایان رساندم چندین ماه در پی یافتن شغلی مناسب بودم، به همین دلیل هیچ گاه به ازدواج فکر نکردم. با آن که بسیاری از دوستان و اطرافیانم زندگی مشترک خود را از سال ها قبل آغاز کرده بودند ولی من معتقد بودم تا زمانی که از بیکاری رها نشوم باید دور ازدواج را خط بکشم. خلاصه چندین ماه بعد با معرفی یکی از آشنایانم در بخش حسابداری یک شرکت مشغول کار شدم. آن روز از شدت خوشحالی حال عجیبی داشتم، لباس های مرتبی پوشیدم و با ظاهری کاملا آراسته وارد شرکت شدم اما در همان لحظه ورود، چهره زیبای منشی شرکت مرا در جایم میخکوب کرد به طوری که برای چند لحظه به توران خیره شده بودم. چند لحظه بعد صدای آرام و دلنشین او رشته افکارم را برید که مرا دعوت به نشستن می کرد. آن روز حالم مانند بیمار روانی بود که به هر سو می نگریستم جمال او را می دیدم. دیگر دلباخته توران شده بودم و از هر فرصتی برای گفت و گو با او استفاده می کردم. او هم که متوجه عشق من شده بود با ابراز علاقه به من، ماجرای طلاق از همسرش را بازگو کرد. مدت کوتاهی از این آشنایی نمی گذشت که رابطه ما به خلوت های پنهانی کشید. چند ماه بعد توران که نگران بارداری اش شده بود برای اطمینان خاطر به آزمایش های پزشکی روی آورد و از من نیز خواست برای اطمینان از سلامت جسمانی ام به پزشک مراجعه کنم. اگرچه نتیجه آزمایش ها نشان می داد که توران باردار نیست ولی راز تلخی را در زندگی من افشا کرد. توران نتیجه آزمایشی را به من نشان داد که مشخص می کرد من عقیم هستم و تا آخر عمر نمی توانم بچه دار شوم. با وجود این توران کنارم ایستاد و با تاکید بر این که مشکلی در این باره ندارد، به دلداری من پرداخت و گفت: بعد از ازدواج سرپرستی کودکی را از مرکز بهزیستی به عهده می گیریم. حالا هم به خاطر این موضوع نمی توانم توران را رها کنم و به خواستگاری دخترانی بروم که آرزوی داشتن فرزند را در سر می پرورانند و ...
شایان ذکر است با توجه به برخی شبهات درباره آزمایش های ادعایی و به دستور سرهنگ توفیق حاجی زاده (رئیس کلانتری الهیه مشهد)، این جوان و خانواده اش به مراکز مشاوره ای و روان شناسی معرفی شدند.