شرق/ متن پیش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست

پیرمحمد ملازهی| ابتکار اشرف غنی، رئیس‌جمهوری افغانستان، برای اعلام یک‌جانبه آتش‌بس موقت به مناسبت عید فطر و پاسخ مساعد گروه طالبان برای مدت محدود سه روز ایام عید، باعث بروز خوش‌بینی‌های زودهنگامی برای تمدید آتش‌بس و در همان حال آغاز مذکرات جدی‌تر برای حصول صلح بین طالبان و دولت وحدت ملی افغانستان شده است. این امیدواری زمانی تقویت شد که وزارت خارجه آمریکا نیز در بیانیه‌ای ضمن استقبال از آتش‌بس موقت، برای پیوستن به مذاکرات ابراز علاقه کرد. طالبان از قبل با این استدلال که آمریکا افغانستان را اشغال کرده و دولت کابل را به رسمیت نمی‌شناسد، طرف اصلی خود را برای مذاکره آمریکا اعلام کرده بود.

آنچه در این تجربه آتش‌بس موقت شایان توجه بود، حضور پرچم سفید طالبان در خیابان‌های کابل و حرکت آزادانه آنها بدون هیچ مانعی بود که بعد از سقوط قدرت طالبان در سال 2001 میلادی، واقعا بی‌سابقه بود. استقبال نیروهای دولتی از طالبان که بعضا سلاح‌های خود را تا دروازه شهر حفظ کردند و دست‌دادن و درآغوش‌گفتن افرادی که تا روز قبل به روی هم آتش می‌گشودند و احتمالا پس از آتش‌بس موقت در همان موضع خصمانه به روی یکدیگر آتش خواهند گشود، در همان حال که دیدنی بود، حکایت از خستگی هر دو طرف جنگ افغانستان از جنگ و احساس نیاز مشترک آنها به صلح و ثبات دارد؛ اما پرسش مهم و اصلی این است که آیا واقعا این تجربه قابلیت تبدیل‌شدن به روند صلح پایدار در افغانستان را دارد یا خیر؟ متأسفانه در این بخش، خوش‌بینی چندانی وجود ندارد. علت آن هم این است که جنگ و تداوم آن در افغانستان، ناشی از سه سطح رقابت و تضاد منافع است و به دشواری می‌توان تصور کرد که این سه سطح از رقابت و تضاد منافع، در یک زمان و به صورت هماهنگ به صلح در افغانستان تن بدهند. این سه سطح از رقابت‌ها را می‌توان چنین در نظر گرفت:

1- رقابت‌های قومی و مذهبی در داخل
2-رقابت‌های منطقه‌ای

3- رقابت‌های بین‌المللی

واقعیت تلخ در افغانستان این است که تضاد منافع داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی در سطحی است که حتی اگر بتوان تصور کرد که طالبان به هر دلیلی به صورت جدی وارد روند صلح و مذاکره شوند، همواره گروه‌ها و جریاناتی خارج از این روند قرار خواهند گرفت که توان ادامه جنگ را دارند. ظن غالب دراین‌باره آن است که دستگاه‌های استخباراتی و امنیتی منطقه‌ای و بین‌المللی که جنگ را به صورت نیابتی در افغانستان به راه انداخته و هدایت آن را بر عهده گرفته‌اند، از این توان عملی برخوردارند تا اگر طالبان حاضر به تعدیل مواضع و گرایش به صلح نشد، گروه دیگری را به‌سرعت جایگزین کنند و به جنگ ادامه دهند. این در حالی است که طالبان حاضر به ادامه آتش‌بس نشده‌ و تهدید کرده جنگ را در پایان آتش‌بس موقت سه‌روزه از سر خواهد گرفت.

بااین‌حال و با وجود آنکه طالبان با تسلط بر تقریبا نیمی از خاک کشور و کشاندن جنگ از شرق و جنوب به غرب و شمال افغانستان و گسترش عملیات، خود را در موضع برتر نظامی احساس می‌کند؛ اما واقعیت آن است که با تحولات منطقه‌ای و اعمال فشاری که بر حامیان سنتی طالبان وارد می‌شود، دور از ذهن نخواهد بود که پس از یک دوره تشدید جنگ و دستیابی به مناطق مهم‌تر، آنان آمادگی ورود به مذاکراتی جدی‌تر را پیدا کنند.

طالبان با پذیرش آتش‌بس موقت سه‌روزه و حضور مسلحانه در خیابان‌ها، مانور قدرت دادند، ولی این را نباید به معنای صلح‌طلبی یا اراده قاطع آنها به ادامه جنگ ارزیابی کرد. معادله جنگ و صلح در افغانستان پیچیده‌تر از آن است که در ظاهر به نظر می‌رسد و دست‌های پشت ‌پرده متنوع‌تری وجود دارند که از دستیابی سریع به صلح جلوگیری خواهند کرد؛ اما یک امر کاملا روشن است و آن اینکه نه طالبان می‌تواند به صورت قهرآمیز کابل را ساقط و امارت خود را در آن احیا کند، نه دولت کابل قادر است طالبان را شکست نظامی بدهد و آنها را از معادله قدرت خارج کند. بنابراین این احتمال وجود دارد که بن‌بست واقعی در جنگ، در نهایت طرفین را برای ورود جدی به روند صلح قانع کند.
پاکستان در بُعد منطقه‌ای و گلبدین حکمتیار از حزب اسلامی در بُعد داخلی، نقش اصلی را در پیشبرد روند صلح و مذاکره ایفا خواهند کرد؛ هرچند که باید انتظار یک دوره از تشدید جنگ با هدف امتیازگیری از طرف طالبان را داشت، ولی احتمال اینکه داعش جایگزین طالبان شود و طالبان به روند صلح تن دهد، منتفی نیست.