صبح نو/ متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست

1- فوتبال ملی همیشه یکی از زمینه‌های ایجاد یا بروز انسجام ملی بوده است، اما برخی از عاملیت‌ها در رسانه‌ها همین فرصت برای انسجام ملی را نیز با سهل‌انگاری خود مورد خدشه قرار می‌دهند. در بازی ملی‌پوشانمان‌ با تیم مراکش از سری بازی‌های جام‌جهانی 2018 در‌حالی‌که 15‌دقیقه اول که به‌خاطر جو روانی بازی اول و فضای جام جهانی تیم ایران بازی خوبی را ارائه نمی‌داد، گزارشگر تلویزیونی ایران یعنی آقای عادل فردوسی‌پور با خود‌تحقیری تیم ملی در پیشگاه میلیون‌ها بیننده ایرانی گفت «اگر همین الان سوت پایان بازی را بزنند برای تیم ما خیلی بهتره» این رفتار فردوسی‌پور البته مسبوق به سابقه است: برتری دادن لژیونرها یا مربیان خارجی و تحقیر بازیکنان و مربیان داخلی در برنامه 90.

2- سال‌هاست که دیگر صرفاً مؤلفه‌های مادی همچون اقتصاد را به‌عنوان زمینه‌ها و شرایط مورد نیاز برای توسعه در نظر نمی‌گیرند بلکه حتی زمینه‌های روانی و اجتماعی را بر مؤلفه‌های اقتصادی ارجح می‌دانند. با بررسی این مؤلفه‌ها و شرایط شاید بتوان «اعتماد به نفس ملی» را مهم‌ترین شرط مورد نیاز توسعه در نظر گرفت. هر ملتی در دوره‌ای از تاریخ خود با مشکلات عدیده‌ای که حتی ممکن است کیان اجتماعی آن ملت را مورد تهدید قراردهد، مواجه شود.

اولین شرط لازم برای مواجهه با مشکلات و مسائل حصول اعتماد‌به‌نفس برای حل آن مساله است. در ملتی که این اعتماد‌به‌نفس زائل شده باشد، عاملیت‌ها به‌جای مواجهه با مشکلات از آن فرار می‌کنند. این فرار از مشکلات صورت‌های متفاوتی به خود می‌گیرد. از مهاجرت تا نوعی فردگرایی نامسوولانه ‌یا انزوای خودخواسته در زندگی اجتماعی و بی‌خیالی نسبت به مسائل اجتماعی.
3- خیلی از مهاجران و پناهندگان تصویری آرمانی و فانتزی از مقصد خود در ذهن دارند که قسمت عمده آن برساخت‌های رسانه‌ای است. تحت‌تأثیر این برساخت‌های رسانه‌ای قرار گرفتن خود ناشی از بینش‌های ناشی از تربیت غیر تاریخی است. متربی در تربیت تاریخی می‌آموزد که هر حاصلی را در شرایط تاریخی فرایندهای حصول آن بسنجد و از مقایسه‌های غیر تاریخی اجتناب کند. او یاد می‌گیرد که هیچ دستاورد ملی یک‌شبه ایجاد نشده است. امروزه خیلی از مهاجرانی که شهرهای اروپایی دل‌شان را برده، نمی‌دانند که دهه‌های پیش این شهرها خود با مشکلات جدی روبه‌رو بوده‌اند ولی شهروندان آن‌ها به‌جای فرار تلاش و ساختن را پیشه خود کرده‌اند. مثلاً پناهندگان ایرانی به انگلیس شاید ندانند که تنها در طی پنج روز در دسامبر سال 1952 نزدیک به 4000 نفر از شهروندان لندنی به‌خاطر آلودگی هوا جان خود را از دست داده‌اند. برخی گزارش‌ها بعداً تعداد قربانیان این حادثه را تا 12هزار نفر نیز تخمین زده‌اند اما اینک و پس از نزدیک به70‌سال از آن دوران لندن یکی از پاک‌ترین شهرهای اروپایی محسوب می‌شود.
4- تربیت غیر تاریخی اما علاوه‌بر فانتزی‌سازی از مقصد مساله جدی‌تری نیز می‌آفریند: عدم اعتماد‌به‌نفس ملی در وطن. فرار از مشکلات به‌جای مواجهه با آن نتیجه از بین رفتن اعتماد‌به‌نفس ملی است. هویت ملی از راه‌های مختلفی حاصل می‌شود که یکی از آن‌ها آگاهی از هویت تاریخی است. اما هویت تاریخی ایرانیان در مواجهه با تجدد غربی بسیار آسیب دیده است. عمده این آسیب ناشی از تربیت غیرتاریخی روشنفکران ایرانی بوده است که غرب را به‌مثابه یک تاریخ مورد توجه قرار نمی‌دادند و با مقایسه‌های سطحی حالِ ما را با وضعیت معاصر اروپایی می‌سنجیدند. همین سنجش‌های غیر تاریخی باعث شد که به ریشه‌های تجدد غربی در سنت تاریخی‌اش توجه نکنند و تصور کنند که تاریخ تجدد، گسست از پیشینه سنتی خود بوده است و لاجرم توسعه ما نیز در گرو گسستن از هویت تاریخی و سنتی‌مان است. نتیجه این تلقی خود‌کم‌بینی و تحقیر تاریخی آداب و سنت‌ها و دانش‌ها و فناوری‌های سنتی و بومی بوده است.

5- خود‌تحقیری و خود‌کم‌بینی مهم‌ترین مانع توسعه است که اعتمادبه‌نفس لازم برای دیدن و مواجهه با مسائل را از بین می‌برد. از این‌رو باید با همه صورت‌های این خودتحقیری و خودکم‌بینی مقابله کرد: چه آن روشنفکر و جامعه‌شناسی که سنت و بوم فرهنگی ایرانیان را در «پاردایم عقب‌ماندگی» منفعل و استبدادزده تصویر می‌کند و هیچ‌گونه امکان کنشی را برای آن در نظر نمی‌گیرد‌ و چه آن گزارشگر تلویزیونی فوتبال که ملی‌پوشان ایرانی را در مقابل یک تیم نه چندان مشهور تحقیر می‌کند.