جام جم/ از ابتدای دهه 70، دو شبکه تلویزیونی وقت به فکر تولید سریال‌هایی برای پخش در ماه مبارک رمضان افتادند که این امر در سال‌های بعد به سنت همیشگی تلویزیون تبدیل شد.


دلیل آن هم به مخاطبان انبوهی بازمی‌گردد که در ساعات پس از افطار زمان فراغت زیادی دارند و تلویزیون هم یکی از مهم‌ترین گزینه‌ها برای پر کردن این ساعات است. از میان سریال‌های پخش شده در ماه رمضان 27 سال اخیر به تعدادی از این آثار برمی‌خوریم که موفق به جذب میلیون‌ها شده و به اصطلاح خیابان‌ها را خلوت کرده‌اند که در ادامه نگاهی کوتاه به آنها می‌اندازیم.

نیمه پنهان ماه
اولین سریال از فهرست پربیننده‌ها به کارگردانی مجید جعفری که رمضان سال 73 روی آنتن شبکه یک رفته است. ملودرامی با محوریت یک خانواده پرجمعیت که همگی در خانه‌ای بزرگ به شکل مجزا زندگی کرده و هر یک داستان خود را دارند. در این بین رازی هم در گذشته این خانواده وجود دارد که سرانجام در قسمت‌های پایانی افشا شده و در نهایت به یک حادثه تلخ ختم می‌شود. تعدد شخصیت‌ها و داستانک‌ها در کنار بازیگران شناخته‌شده‌ای همچون: عنایت بخشی، ثریا قاسمی، حسین کسبیان، لادن طباطبایی و...، از مهم‌ترین عوامل موفقیت سریال نزد مخاطبان آن سال‌های تلویزیون است.

گمگشته
این سریال که رمضان سال 80 روی آنتن شبکه سه رفته، بخش مهمی از موفقیت خود را مدیون خط قصه آشنا و جذاب خود است:فرد مومنی که مدیریک شرکت است، توسط چند نفر از خلافکاران دزدیده می‌شود تا از خانواده‌اش اخاذی کنند. اما شباهت فرد سارق، او را به این فکر می‌اندازد که خود را به جای او جا بزند. همین ایده یک خطی جذاب که در دستان رامبد جوان در مقام کارگردان سروشکل بهتری هم به خود گرفته، برگ برنده گمگشته در مواجهه با مخاطبان است. در عین حال نمی‌توان از بازی خوب آتیلا پسیانی هم در هردو نقش غافل شد که ریزه‌کاری‌های زیادی در آن اعمال کرده تا مخاطب هر دو شخصیت را کاملا باور کند. همچنین گمگشته اولین سریال ماه رمضانی است که روی عنوان‌بندی پایانی‌اش صدای خواننده‌ای(مجید اخشابی) شنیده می‌شود که در سال‌های بعد این امر به یک سنت در این آثار تبدیل شد.

پشت کنکوری‌ها
رمضان سال 81، شبکه پنج سراغ قصه‌ای رفته که برای میلیون‌ها نفر از جوانان ایرانی ملموس بوده و خود زمانی در آن موقعیت(کنکور) قرار گرفته‌اند. کل داستان هم در یک ماه رمضان می‌گذرد و داستان چند دوست است که هر یک به‌دلیلی قصد قبولی در کنکور را دارند. در این بین قصه یکی از آنها که صرفا برای شنیدن جواب مثبت از دختر موردعلاقه‌اش وارد این داستان شده، پررنگ‌تر از بقیه بوده و شوخی‌های جذابی حول محور او شکل می‌گیرد. نکته مهم این سریال، حضور اصغر فرهادی در مقام نویسنده فیلمنامه است که در آن زمان شهرت امروز را نداشت. در عین حال نمی‌توان از بازی‌های روان و باورپذیر رضا داودنژاد و علی صادقی هم در این سریال به سادگی عبور کرد که نقشی کلیدی در پربیننده‌تر شدن کار داشته‌اند.

کمکم کن
سریالی با مضمون ماورایی که برای نخستین‌بار در قاب کوچک تلویزیون به نمایش درآمده و همین موضوع هم به بیشتر دیده شدن آن کمک شایانی کرده است. کمکم کن قصه چند جوان است که در یک روز به دلایل مختلف به کما رفته و از میان آنها تنها دو نفر به هوش می‌آیند تا اشتباهات آن پنج نفر دیگر را جبران کنند. عمده داستان هم حول محور یکی از این دو می‌گردد که خود در مسیر حلالیت طلبیدن برای آن پنج نفر متحول می‌شود. نقطه قوت این مجموعه تلویزیونی همین کشش درونی داستان است که مخاطب را پای گیرنده‌ها نشانده و تا پایان نگه می‌دارد. بازی خوب حمید گودرزی هم که در آن سال‌ها یکی از جوان اول‌های سینمای ایران به حساب می‌آمد، نقش مهمی در پربیننده‌تر شدن کمکم‌کن داشته است.

خانه به دوش
رقیب پرقدرت کمکم کن که همزمان با آن از شبکه سوم سیما پخش می‌شد و همچنان در بازپخش‌هایش بینندگان پروپاقرص زیادی دارد. ستاره بی‌چون و چرای این مجموعه تلویزیونی، خود رضا عطارانی است که علاوه بر نوشتن فیلمنامه و کارگردانی در یکی از نقش‌های اصلی کار جلوی دوربین هم رفته است. یکی از برگ‌های برنده خانه به دوش بدون شک فیلمنامه درخشان و شخصیت‌پردازی عالی آن است که باورپذیری فوق‌العاده‌ای به کار بخشیده و شخصیت‌های آن نظیر ماشاءا...‌خان و خانواده‌اش را برای بینندگان آن ملموس کرده است. در عین حال نگاه واقعگرای عطاران خالی از کمدی موقعیت و کلامی نبوده که بخشی از تلخی کار هم به این روش گرفته شده است. علاوه بر اینها باید به بازیگری به نام حمید لولایی هم اشاره کرد که شخصیت منحصربه‌فرد ماشاءا... را بخوبی درک کرده و به اجرا درآورده است.

او یک فرشته بود
دیگر مجموعه تلویزیونی ماورایی ساخته علیرضا افخمی که مخاطبانی میلیونی پیدا کرد و جزو پربیننده‌ترین سریال‌های پس از انقلاب قرار دارد. قصه مهندس جوان مومنی که به واسطه یک تصادف، ایمانش به بوته آزمایش گذاشته شده و با شیطان در قالب دختری جوان مواجه می‌شود. افخمی برای اولین‌بار موضوعی را مطرح کرده که تا پیش از این سابقه نداشته و آن هم حضور عینیت پیدا کرده شیطان در جسم یک انسان است. نقطه قوت این سریال، بدون شک فیلمنامه خوب طراحی شده آن است که در دو سه قسمت نهایی به اوج تعلیق و هیجان می‌رسد. پایان او یک فرشته بود هم پایان هوشمندانه‌ای است که طی آن سرابی(وکیل مرموز همسایه مهندس که شیطان از ظاهر او نیز بهره می‌برد)، در ایستگاه اتوبوس نشسته و با جوانی سر صحبت را باز می‌کند. دیگر برگ برنده سریال، بهاره افشاری در نقش فرشته است که انتخابی مناسب برای این نقش محوری بوده و همچنان تا به امروز مهم‌ترین نقش کارنامه بازیگری وی به حساب می‌آید.

متهم گریخت
رقیب قدرتمند «او یک فرشته بود» که سال 84 روی آنتن شبکه سه سیما رفت و مخاطبانی انبوه را مجذوب قصه پرفراز و نشیب هاشم بابازاده کرد. متهم گریخت هم مانند خانه به دوش از قصه‌ای ساده و سرراست برخوردار است که برای مخاطب کاملا ملموس به نظر می‌رسد. در دو قسمت نخست، عطاران هاشم را به مخاطب معرفی کرده و مشکلاتش را مطرح می‌کند تا به نقطه عطف نخست (آمدن هاشم و خانواده‌اش به تهران) برسد. از اینجا به بعد حوادث مختلف پشت سرهم چیده شده و هاشم را در گردابی از مشکلات گرفتار می‌کند که مایه‌های کمدی آن بر سایر جنبه‌هایش چربش دارد. برای نمونه می‌توان به سکته هاشم و برده شدنش به سردخانه و تحویل جسدش به خانواده‌ای ثروتمند اشاره کرد که شوخی‌های درخشانی در تاروپود آن تنیده شده است. پرداخت عالی شخصیت‌ها، دیگر برگ برنده این سریال است که به قدری خوب از کار درآمده که همچنان پس از گذشت سال‌ها در خاطر مخاطبان خود باقی مانده‌اند.

صاحبدلان
قصص قرآنی می‌توانند نقش مهمی در شکل‌گیری فیلمنامه مجموعه‌های تلویزیونی داشته باشد چرا که قصه‌های یاد شده محدود به زمان و مکان نبوده و در هر دوره‌ای قابلیت تبدیل به یک فیلمنامه را دارد. محمدحسین لطیفی هم در صاحبدلان همین کار را انجام داده و روایتی امروزی از داستان حضرت موسی و فرعون را ارائه کرده است. سیدخلیل صحاف زاده قهرمان این سریال است که ساده زیستی و دوری از گناه را سرلوحه زندگی خود قرار داده و از راه صحافی امرار معاش می‌کند در حالی که برادرش(جلیل)، راهی متفاوت در پیش گرفته و ثروت زیادی اندوخته است. از تقابل این دو برادر و دیگر شخصیت‌های اطراف آنها، درام قدرتمندی شکل گرفته که بدون لکنت پیش رفته و در آخر هم به تلخی تمام می‌شود. صاحبدلان در عین حال از تیپ ـ شخصیت‌هایی بهره گرفته که در عین آشنا بودن برای مخاطب، ریزه‌کاری‌های زیادی نیز درونشان به کار رفته که آنها را از نمونه‌های مشابه متمایز کرده است.

اغما
سیروس مقدم در این مجموعه تلویزیونی با هوشمندی خاصی سراغ یک موضوع ماورایی رفته و این‌بار شیطان را در لباس جوانی به نام الیاس روانه منزل دکتر پژوهانی می‌کند که پس از مرگ همسرش دچار لغزش ایمان شده است. مقدم هم مانند علیرضا افخمی، دست روی تکبر انسان گذاشته که راه نفوذ شیطان را باز گذاشته و او را ازعرش به فرش می‌کشاند. در اغما، الیاس جوان خوبی بوده که سال‌ها پس از جراحی مغز توسط دکتر پژوهان فوت کرده و حال پس از گذشت سال‌ها بی‌آن‌که دکتر از مرگ او اطلاعی داشته باشد به خانه وی می‌رود. ایده حلول شیطان در جسم انسان، ایده جذابی برای جلب نظر مخاطب است که مقدم هم از آن سود جسته و در عینیت بخشیدن به آن از فرشته سریال «او یک فرشته بود» هم گذر کرده است.

میوه ممنوعه
قصه مشهور شیخ صنعان که این بار در دستان علیرضا نادری وعلیرضا کاظمی‌پور به‌عنوان فیلمنامه‌نویس و حسن فتحی به‌عنوان کارگردان به یک درام جذاب و پرکشش تبدیل شده که هر چه به پایان آن نزدیک‌تر می‌شویم، بار تعلیق آن هم بالاتر می‌رود. حاج یونس فتوحی شخصیت مرکزی این سریال، تاجر موفق و خوشنامی است که ناخواسته وارد ماجرای کارخانه پدر هستی و پسرش شده و یکباره به آن دختر جوان علاقمند می‌شود. فتحی با ظرافت خاصی این رابطه را شکل داده و به مرور آن را از رابطه پدر و دختری به عشق پیرانه سری فتوحی می‌کشاند. علیرضا نادری هم در پرداخت شخصیت‌ها سنگ تمام گذاشته و چند شخصیت فوق‌العاده در دو‌قطب قهرمان و ضدقهرمان خلق کرده که کاملا به باور مخاطبان می‌نشیند. برای نمونه هم می‌توان به جلال فتوحی اشاره کرد که لایه‌های درونی زیادی دارد.

مامور بدرقه
یکی از کمدی‌های شیرین و جذاب تلویزیون که نخستین‌بار در ماه مبارک رمضان روی آنتن رفت و مورد استقبال عموم هم قرار گرفت. داستان جوانی به نام افشین که به‌خاطر قاچاق عتیقه البته در ماجرایی دیگر گیر استوار آصف افتاده تا او را تحویل دادگستری بدهد که در این مسیر افشین فرار کرده و ماجراهایی را به‌وجود می‌آورد. مامور بدرقه موفقیت خود را مدیون قصه سرراست و دلنشین خود است که بیش از آنچه نیاز است، پیچ و تاب نداشته و در عین حال از شخصیت‌های جذابی هم سود می‌برد. افشین یک نمونه آن است که یک تیپ ـ ‌شخصیت آشنا و تا حدودی کلیشه شده به نظر می‌رسد اما در بافت قصه کاملا جا افتاده و بازی درخشان محسن تنابنده هم به جذاب‌تر شدن آن کمک فراوانی کرده است.

در مسیر زاینده رود
تعداد سریال‌های ساخته شده متکی بر فوتبال در قاب کوچک تلویزیون کشورمان چندان زیاد نیستند، اما نمونه‌های موفق زیادی دارند. در مسیر زاینده‌رود ساخته حسن فتحی شاخص‌ترین آن است که موضوع ملتهبی داشته و به همین خاطر هم در نخستین بار پخش خود اعتراض‌های زیادی را در قشر فوتبالیست برانگیخت. یک ملودرام با مایه‌های جنایی و معمایی با محوریت فوتبالیست جوان مغروری به نام مهران سارنگ که در یک لحظه جنون آنی باعث قتل یک جوان می‌شود. تقابل دو خانواده با دو دیدگاه سنتی و مدرن در قلب یک ماجرای تلخ و هولناک، بخش مهمی از داستان را تشکیل داده که مخاطب را به قضاوتی سخت فرامی‌خواند. در این بین چند شخصیت هم در فیلمنامه این سریال حضور دارند که بار اصلی کار را به دوش کشیده و داستان را پیش می‌برند.

دودکش
لطیفی و برزو نیک‌نژاد رمضان 92 سریالی را روانه آنتن شبکه یک سیما کردند که بسیار به مذاق مخاطبان خوش آمد تا جایی که سه سال بعد سری دوم آن با نام پادری را ساختند که البته به اندازه دودکش موفقیت کسب نکرد. قصه‌ای ساده با محوریت خانواده فیروز که قالیشویی جمع و جوری داشته و فراز و فرودهای زندگی را هر طور که شده پشت سر می‌گذارند. نیک‌نژاد در فیلمنامه دودکش توجه خاصی به پشت سر هم رخ دادن حوادث نشان داده و بخشی از موفقیت خود را مدیون همین توالی حوادث و ریتم تند حاکم بر آن است. او در عین حال از الگوی نقی ـ ارسطوی پایتخت بهره گرفته و تیم دو نفره فیروز ـ نصرت را طراحی کرده و بخش مهمی از زمان کار را به کل‌کل‌های بانمک این‌دو اختصاص داده است.

پایتخت 4
این مجموعه تلویزیونی جذاب سرانجام پایش به ماه رمضان هم باز شده و رمضان 94 روی آنتن شبکه یک رفت که مطابق انتظار میلیون‌ها نفر را در ساعات فراغت پس از افطار پای تلویزیون‌ها نشاند. این بار بخش مهمی از داستان حول محور هما می‌گردد که در انتخابات شورای شهر برگزیده شده و می‌خواهد در شورا جلوی ساخت خانه در اراضی منابع طبیعی را بگیرد که در این مسیر با نقی و فهیمه وارد چالشی جدی می‌شود. از طرف دیگر هم ارسطو قرار دارد که یک سالی از مرگ دلخراش همسر چینی‌اش گذشته و حال می‌خواهد با پول بیمه او خانه بهبود و فهیمه را خریده و به سلیقه خود و همسر مرحومه اش آن را طراحی و تزئین کند. سری چهارم پایتخت، تمام برگ برنده‌های پیشین خود را حفظ کرده و روی آن مانور داده و در کنار آنها شخصیتی مثل بائو را هم خلق کرده است که خود نقش مهمی در بسیاری از شوخی‌های کار