صبح نو/ متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
ستیهندگی بهعنوان یک عادت در ذات چپگرایان نهادینه شده است. این گروه با بسیج کینه مردم علیه یک فرد یا جریان خاص، از نردبان قدرت بالا میرود. در دهه70 جبهه دوم خرداد در تقابل با «ناطق نوری» و «هاشمی رفسنجانی» معنا پیدا کرد. اگر رییس دولت اصلاحات رأی آورد بهدلیل بسیج عموم مردم علیه ناطق نوری بود. مردم تحریک میشدند که برای رأی نیاوردن ناطق و ادامه نیافتن رفسنجانی در انتخابات به فرد دیگری رأی بدهند. در دوره دوم خرداد -که کشور در اختیار اصلاحطلبان بود- بیشترین بحران، تنش و نزاع سیاسی اتفاق افتاد. چون هرچه کینهها و دشمنیها علیه اشخاص و گروههای مخالف بیشتر تحریک میشد، این گروه قدرت بیشتری کسب میکرد. رییسجمهوری اصلاحات، تندروترین افراد را بهعنوان وزیر و مدیر انتخاب میکرد و آتش توپخانههای روزنامهها را گرم میکرد و با نفرتپراکنی علیه اشخاص و نهادهای انقلابی سیاست خود را پیش میبرد. این سیاستورزی نیست و مسلم است چنین فردی نمیتواند داعیهدار اخلاق سیاسی و گفتوگو باشد.
در دهه80 «آدم بَده»ی سیاست ایران، آقای احمدینژاد بود که جناح چپ برای ادامه حیات از تقابل با وی استفاده میکرد. با آمیختن راست و دروغ اقدامات دولت نهم زیر سؤال میرفت و کسی به این پرسش فکر نمیکرد که دستاورد قابل ذکر دولت هفتم و هشتم چه بوده است؟ آیا با دشمنی با یک فرد میتوان کاستیها و ناکارآمدی خود را پنهان کرد؟
هیولای دهه90 جناح چپ «آیتالله علمالهدی» است. در مورد سخنان و اظهارنظرهای ایشان به گونهای بحث میشود که گویی همه اشکالات و ایرادات کشور زیر سر همین فرد است. صفحهها و سایتهای گروههای اصلاحطلب را ورق بزنید؛ نیمی از خبرها و محتواها در مورد آیتالله علمالهدی است. بر اساس سنت جناح چپ، یک قربانی از جناح رقیب انتخاب میشود و بیرحمانه به او حمله میکنند و او را میدرند تا بقای خود در سیاست را تضمین کنند. با حمله به یک فرد، تمام مشکلات کشور که ناشی از سوءمدیریت جناح حاکم است، از ذهنها و چشمها پنهان میشود. راهبرد ستیهندگی جناح اصلاحطلب این است که با کاشتن کینه در سینهها، رأی و کسب محبوبیت درو میکند و البته راهبرد مؤثری هم هست. به همین دلیل به نظر میرسد که با آشکار شدن ناتوانی دولت کنونی در اداره کشور و دستاوردهای ناچیز (و تقریباً هیچ)، باز هم بسیاری از سلبریتیها و شهروندان از انتخاب خود در انتخابات 1396 دفاع میکنند: چون این انتخاب نه بر اساس عقلانیت که بر اساس احساساتی همچون کینه و نفرت بوده است. چون بسیاری از آنها اذعان داشتند که فقط برای رأی نیاوردن فلانی، رأی دادند. این حجم از ستیز و آنتاگونیسم به راستی اعجابآور است. مشخص است که دولتی که به این ترتیب به قدرت برسد و صرفاً وسیلهای برای گشودن کینه علیه مغضوبان جناح چپ باشد، برنامهای برای اداره کشور نداشته باشد و البته همچنان ناکارآمدی این دولت به همان دلیل نادیده گرفته شود. یکی در فضای مجازی نوشته بود اگر چهار کلمه «رئیسی»، «علمالهدی»، «مشهد»، و «جنتی» را از اصلاحطلبان بگیری، هیچچیز برای اینکه ما را قانع کنند، نخواهند داشت! شاید در این جمله رگههایی از حقیقت در مورد حیات سیاسی این گروه نهفته باشد.