خبرنگاران جوان/هر آغازی ، پایانی هم دارد؛ هر داستانی روزی تمام می شود؛ هر چقدر هم با ترس از پایان یک رویا بگریزیم و به خیال خودمان نقطه امنی برای پنهان شدن پیدا کنیم ، باز هم دست سرنوشت از پشت روی شانه هایمان می زند تا از ترس یک متر به هوا بپریم.

ترس لحظاتی که دوست نداشتیم هیچگاه رخ دهند اما دنیا همیشه بر وفق مراد نیست. لحظاتی که وقتی در آن سیر می کنیم متوجه ارزشش نمی شویم اما همین که به پایان رسید، آن لحظات و روزها همچون رویایی برایت می مانند که در خواب دیده ای. خوابی رویایی که آرزو می کردی هیچ وقت از آن بیرون نمی آمدی و بیدار نمی شدی.

همه رمان های عاشقانه لزوما پایانی خوش ندارند. برخی از رمان ها آنقدر ادامه می یابد تا بالاخره جدایی رخ دهد. قرار نیست قهرمان های داستان همیشه کنار هم بمانند. بالاخره روزی می رسد که سرنوشت بین آنها جدایی می اندازد. روزی که نمی توان از آن فرار کرد و خودت هم می دانی که بالاخره به پایان می رسد اما هیچگاه نمی خواهی به این پایان فکر کنی و در لحظه از آن اتفاق لذت می بری . هر چند که در ته دلت همیشه ترسی در وجودت هست ، ترس از دست دادن روزهای خوش در پس سرت عبور می کند ، اما سریع می خواهی از فکرش بیرون بیای. ترسی که هواداران یوونتوس چندین سال در پس سر و ته دلشان بود و حالا تمام سر و بدنشان را احاطه کرده. ترس یوونتوس بدون بوفون.ترس بانوی بدون سوپر من.

برخی خاطرات هستند که موزیک خورشان فوق العاده است . یعنی دوست داری چندین ساعت یک گوشه دنج تنها دراز بکشی ، هندزفری در گوش بگذاری و با گوش دادن به موسیقی فقط به آن خاطرات شیرین فکر کنی . خاطراتی که لبخند بر لبت می نشانند و تا یادت می آید که این روزها دیگر تکرار نمی شوند و فقط خاطره هستند اشک هم در گوشه چشمت حلقه می زند.  دوست داری زمان به عقب بازگردد اما توان انجام این کار را نداری . آرزو می کنی مانند فیلم ماشین زمان یک دستگاه داشتی که می توانستی زمان را به عقب برگردانی اما ...

این روزها هواداران یووه بیش از هر کسی آرزوی ماشین زمان را دارند.  خاطرات شیرین و 17 ساله آنها با جیجی به پایان رسیده است و خبری هم از ماشین زمان نیست که به عقب بازگردند. به دورانی که دلپیرو در خط حمله و بوفون در درون دروازه بود .  چند سال پیش که دل پیروز از فوتبال خداحافظی کرد ، تمام دلخوشی تورینی ها به سوپر من درون دروازه بود. دروازه بانی که می دانستند در روزهایی که همه چیز را در فوتبال می توان با پول خرید، او از معدود کسانی است که خریدنی نیست و هیچگاه به آنها خیانت نمی کند.

 17 سال پیش مدیران وقت یوونتوس ارزش واقعی جیجی را درک کرده بودند و با قیمت هنگفت 52 میلیون یورو او را از پارما به تیم خودشان آورده اند . حال که این همه مدت از آن زمان گذشته است و قیمت بازیکنان چهار یا پنج برابر شده ، هنوز هم او گرانترین دروازه بان جهان ( به یورو) است و هیچ باشگاهی چنین پولی برای یک دروازه بان نپرداخته است.ارزشی که هنوز هم بسیاری از تیم های جهان می دانند و از روزی که تصمیم به جدایی از فوتبال گرفت ، تیم های ثروتمندی که همیشه آرزوی داشتن او را داشتند، با پیشنهاد های گزاف به سراغش آمدند تا حداقل یکی دو فصلی از وجودش درون دروازه تیمشان لذت ببرند. پاری سن ژرمن ، رئال مادرید، لیورپول ، منچسترسیتی و چلسی از جمله تیم هایی هستند که آن پیشنهادات جذاب را برای جیجی فرستاده اند. همه آنها می دانند که حضور بوفون در تیمشان اعتبار آنها را افزایش می دهد . همانطور که نرسیدن دست بوفون به جام لیگ قهرمانان اروپا و توپ طلا مانع کم شدن اعتبار سوپر من نشد و فقط اعتبار این جایزه ها را اقزایش نداد.

قاعدتا بازیکنی با 40 سال سن هر چقد هم بزرگ باشد ، اگر نخواهد از فوتبال خداحافظی کند دیگر باید به لیگهای چین ،آمریکا و یا لیگهای حاشیه خلیج فارس برود و سالهای پایانی فوتبالش را سپری کند. هر بازیکنی به غیر از بوفون. فقط باید بوفون باشی تا وقتی که 40 سالت شد، هنوز بهترین تیم های دنیا به دنبالت باشند و برایت سر و دست بشکنند. فقط باید بوفون باشی تا در سن 39 سالگی در بین سه بازیکن برتر جهان و در کنار رونالدو و مسی قرار بگیری و فقط باید بوفون باشی تا در اوج دروان فوتبال و زمانی که هیچ دروازه بانی حتی نزدیک سطح تو هم نباشد، در سری بی فوتبال بازی کنی.

نمی شود از پایان داستان رمانتیک یووه و بوفون نوشت و از روزهای دشوار کالچوپولی و سری بی چیزی نگفت. جیجی در کنار چهار مرد وفادار دیگر( دلپیرو، ترزکه، ندود و کامورانزی) در حالی که بهترین دروازه بان جهان بود و تیم های ثروتمند با پیشنهادهای نجومی به سراغش آمدند در یووه ماند و این تیم را از جهنم به بهشت بازگرداند. دوران چهار تن دیگر مدتهاست به پایان رسیده و به نوبت از یووه جدا شدند و حال آخرین سنگر هواداران بیانکونری نیز فروریخت.

می گویند بازیکنان می آیند و می روند و این باشگاه و فوتبال است که می ماند. دیروز از آن روزهایی بود که با خود می گفتیم کاش اینطور نبود ، کاش سوت پایان کل فوتبال زده می شد . دیروز همان روزی بود که از آن می ترسیدیم . روزی که باید گفت دیگر کرکره دروازه را پایان بکشید. از این پس همه چیز در فوتبال خریدنی است.