صبح نو/ متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
ائتلاف ایران، سوریه، روسیه و حزبالله در برابر جناح عربی-ترکی و غربی در ماجرای جنگ داخلی سوریه، صرف نظر از صحت و سقم تصمیمات سیاسی هر یک از این دو جناح، پرسشی را پیشرو میکشد و آن این است که آیا بلوکبندی جدیدی شکل گرفته است و ایران -چنان که میگویند- گردن به تبعیت از یکی از دو ابرقدرت بزرگ جهان نهاده است؟
قول به این نظر، تأکید میکنم بدون نیاز به ارزیابی محتوای تصمیمها و عملکردهای سیاسی و نظامی، قولی است خام و عوامانه و ارتباطی به واقعیتهای سیاسی جهان ندارد. به این منظور به یادآوری چند نکته بسنده میکنیم:
1.بر خلاف آنچه روسیههراسها طرح میکنند و همواره در حال تلاش برای کاهش قدرت روسیه هستند، روسیه هیچ بلوک سیاسی مستقلی را از بلوک سیاسی غرب دراختیار ندارد. روسیه هر چند وارث بخشی از قدرت و دایره نفوذ شوروی سابق است، اما فاقد هر نوع ایدئولوژی مستقل در برابر نظام سرمایهداری است. روسیه خود یکی از ارکان نظام سرمایهداری است و از نظر اقتصادی و سیاسی کاملاً درون این نظام قرار دارد. برخی طی سالیان اخیر تلاش کردند با بزرگنمایی درباره برخی از مشاوران ازردهخارج پوتین که دیدگاههایی شاذ دارند و نیز ادعای نزدیکی او به برخی از روحانیت مذهبی در ایران، به نوعی ایدئولوژیتراشی وهمی برای روسیه بپردازند. اما چنین ایدئولوژیتراشی، ارتباطی به واقعیتهای روسیه ندارد و منطق تصمیمات پوتین بر اساس هیچ ایدئولوژی مدونی جز همان لیبرال-سرمایهداری - طبعاً با نسخه روسی آن- نیست. اگر قرار باشد به یکی از پنج قدرت جهان، وجود ایدئولوژی مستقلی نسبت داده شود، آن کشور چین است که صراحتاً و همچنان خود را مقابل لیبرالیسم میداند. طرفه آنکه چین اگر بیشتر از روسیه وابسته به نظام سرمایهداری بینالملل نباشد، کمتر هم نیست.
2. از نظر قدرت، بر خلاف آنچه گفته میشود، روسیه اساساً ابرقدرت نیست، هر چند در این مسیر حرکت میکند. پس از پایان بلوک شرق و فروپاشی نظام سیاسی آن، بلوک شرق سابق که از همان آغاز نیز ابرقدرت دوم قلمداد میشد و ضعیفتر از بلوک غرب، تلاش کرد در برابر نظام تکقطبی به رهبری آمریکا مقاومت کند. این مقاومت که دو کانون جدی در چین و روسیه و یک کانون کمصداتر در ایران داشت، هیچگاه نتوانست ابرقدرت جدید و نظام قدرت جدیدی ایجاد کند. چین به سرعت وارد مبادلات اقتصادی جهان شد و هیچ ارزشی را جایگزین سودهای کلان و رشد اقتصادی سریع خود نکرد. روسیه با فراز و نشیب بیشتری حرکت کرد ولی او نیز منطقی جز منطق رایج نظام سرمایهداری نیافت ولی این منطق را با راهبردهای بلندمدتتری برای تقویت جایگاه جدید روسیه در جهان همراه کرد. اما چین و روسیه هیچگاه نتوانستند اتحاد جدیدی را بهدست آورند. همچنین است وضع سایر کشورهای سابق بلوک شرق. ایران نیز از زمان ریاستجمهوری مرحوم هاشمی به سرعت وارد مبادلات نظام سرمایهداری شد. با این تفاوت که ایران ارزیابی چندانی درباره تبعات این ایدئولوژی ناسازگار با خود انجام نداده بود و خسارات چنین اشتباهی همچنان گریبانگیر اوست. بههرحال هیچیک از این سه کشور و نیز کرهشمالی و کوبا و روسیه سفید و... هیچگاه نه به اتحادی رسیدند و نه به تنهایی توانستند ابرقدرت شوند. در بین همه این کشورها، چین از دور به نظر میرسد دارای اقتصاد قدرتمندتری است. اما چین هم از نظر ایدئولوژیک از توان داخلی برای مبدل شدن به یک ابرقدرت جهانی برخوردار نیست.
3.در ماجرای جنگ داخلی سوریه، هر چند روسیه و چین با وتوی قطعنامههای شورای امنیت مانع از رسمیت پیدا کردن حضور غرب برای سرنگونی دولت شدند، اما تا مدتها هیچ نوع حمایت بیشتری از دولت اسد و نیروهای لبنانی و ایرانی نداشتند. این در حالی بود که نیروهای نظامی شورشی از دهها کشور گوناگون بودند و با حمایت مستقیم ترکیه، عربستان و قطر سازماندهی میشدند. حضور نظامی روسیه در ایران، درست بر خلاف آنچه گفته میشود، محصول تصمیم سیاسی مستقل روسیه نیست. این حضور که باعث تغییر و تحولات نظامی در سوریه شد؛ محصول هزاران ساعت-نفر مذاکرات کارشناسی بین نیروهای سیاسی، امنیتی و نظامی دو طرف و ارزیابی آنها از وقایع داخل سوریه و تبعات آتی آن برای منطقه و جهان است. به عبارت رساتر، این مذاکرات فشرده و طولانی ایران بود که روسیه را برای حضور نظامی مستقیم در سوریه متقاعد کرد و نه چیز دیگر. ایران در این مذاکرات تلاش کرد نشان دهد منافع مشترک و درازمدتی در این جنگ بین روسیه و ایران وجود دارد که با شرایط آن زمان، یعنی عدم دخالت روسیه در جنگ قابل تأمین نیست. روسیه البته پس از اینکه به این نتیجه رسید، هیچگاه به اندازه ایران یا حزبالله در جنگ دخالت نکرده است ولی بههرحال هزینههای سنگینی را برای حفظ موقعیت سیاسی آینده خود داده است.