انتخاب/ سال60 آقای خامنه ای عازم کردستان شدند.

 

از فرودگاه سندی فرستادند در مورد اظهارات آقای بنی صدر در خدمت امام ، در جواب اعتراض امام به عدم واگذاری توپ یکصدوهفتادوپنج به آبادان. (این [سند] در اصل شکایت سرهنگ شکرریز فرمانده واحد مستقر در آبادان است ).
آقای بنی صدر گفته بودند که از این توپها کم داریم و گلوله های آن هر یک ده هزار دلاراست و دلار را هم به نرخ آزاد بیست تومان حساب کرده بودند که قیمت هر گلوله دویست هزارتومان می شد.
این سند می گوید سی وهفت اراده توپ و گلوله زیاد در انبار داریم و قیمت هر گلوله هشتصدوپنجاه دلار است . گزارشی از مرز ترکیه با ایران ، توسط [کامل عابدین زاده ] نماینده خوی رسید که نقل و انتقالات مشکوکی در آنجا دیده می شود. نسخه ای از آن را برای امام فرستادم .

سال61
سفیر شوروی‌ که‌ مدت‌ خدمتش‌ تمام‌ شده‌ برای‌ خداحافظی‌ آمد و از تجاوز هلیکوپترهای‌ روسی‌ از مرز افغانستان‌ به‌ روستاهای‌ مرزی‌ سیستان‌ عذرخواهی‌ کرد و از ما ممنون‌ بود که‌ خبر آن‌را پخش‌ نکردیم‌. نیروهای‌ ما اعلام‌ کرده‌اند که‌ چند فروند از هلیکوپترهای‌ آنها را زده‌اند. ما شش‌ شهید و بیست‌ زخمی‌ داده‌ایم‌. مدعی‌ بود که‌ برای‌ سرکوب‌ مجاهدان‌ افغانی‌ عملیات‌ کرده‌، اشتباهااز مرز تجاوز کرده‌اند.

سال62
وضع‌ ماشین‌ بچه‌ها برای‌ رفتن‌ به‌ مدرسه‌ و دانشگاه‌ مرتب‌ نبود. فاطی‌ که‌ ماشین‌ خود را برای ‌بردن‌ یاسر و مهدی‌ داده‌ بود، مقداری‌ معطل‌ شد. کار زیادی‌ نداشتم‌. با مطالعه‌ و استراحت‌ گذراندم‌.به‌ مجلس‌ هم‌ نرفتم‌؛ تلفنی‌ با هیأت‌ رئیسه که‌ جلسه‌ داشت‌، صحبت‌ کردم‌. پیش‌ از ظهر احمدآقاآمد و راجع‌ به‌ ادعاهای‌ سپاه‌ در خصوص‌ اعترافات‌ سران‌ [حزب‌]توده‌ مذاکره‌ کردیم‌؛ نقاط مبهم‌ دارند. عصر فاطی‌ به‌ حزب‌ [جمهوری‌ اسلامی‌] رفت‌. شاممان‌ باقی‌ مانده‌ شام‌ دیشب‌ بود که‌ ناهار را هم‌ از همان‌ خورده‌ بودیم‌. از آقای‌ رئیس‌ جمهور احوالپرسی‌ کردم‌، حالشان‌ بهتر است‌.

سال63
تمام‌ وقت‌ در منزل‌ بودم‌. آقای‌ [محمدرضا]مهدوی‌ کنی‌، نماز جمعه‌[تهران‌] را اقامه‌کردند. تماس‌ تلفنی‌ هم‌ بسیار کم‌ بود. احمد آقا گفت‌، آقایان‌ [صادق‌]خلخالی‌ و[سیدحسین‌]موسوی‌ تبریزی‌ ـ که‌ صلاحیت‌ نمایندگیشان‌ را شورای‌ نگهبان‌ رد کرده‌ است‌ ـ گفته‌اند،خودمان‌ را آتش‌ می‌زنیم‌؛ لابد شوخی‌ است‌. امام‌ هم‌ گفته‌اند، دخالت‌ نخواهند کرد و فقط تا این‌ حدگفته‌اند که‌ شورای‌ نگهبان‌، جلسه‌ای‌ برای‌ شنیدن‌ دفاع‌ آنها تشکیل‌ دهد؛ چون‌ ادعا کرده‌اند که‌ دفاع ‌ما را نشنیده‌ و اتهام‌ را ابلاغ‌ نکرده‌اند.

سال64
صبح زود با صدای تیربارهای ضدهوایی بیدار شدم. معلوم شد که هواپیماهای عراقی دو بمب در تهران انداخته‏اند که یکی عمل نکرده و دیگری در جای دوری افتاده که در اثر آن چهار نفر مجروح شده‏اند. دیشب به ایلام و اسلام‏آبادغرب سه موشک زده‏اند که به کوه خورده است و دو موشک هم در کرمانشاه 13 شهید داشته است. با آیت‏الله خامنه‏ای صحبت کردم. قرار شد که امروز مقابله ‏به‏مثل نکنیم تا شاید جنگ شهرها آرام بگیرد. 

سال65
عصر برای دیدن سایت موشک ضد هوایی سام2 که از لیبی گرفته‌ایم، در منطقه پرندک به جنوب تهران رفتیم و تا مغرب طول کشید. خیلی وسیع و پر دردسر است. موشک‌های هاک آمریکایی، خیلی جمع و جورتر است. از همان جا به خانه رفتیم. در طول راه با دکتر روحانی، مسائل جنگ را مورد بحث و مذاکره قرار دادیم.

سال66
در منزل بودم. تا ساعت ده صبح کارهای مجلس را که به منزل آورده بودم، انجام دادم. بیشتر وقتم به مطالعه گذشت. آقای دکتر روحانی اطلاع داد که عراق حمله وسیعی به جزیره خارک و بندرگناوه کرده، ولی نتوانسته کاری انجام دهد و دو هواپیما از دست داده است

سال67
در منزل بودم. بیشتر وقتم به مطالعه گذشت. آقای احمد شجاعی آمد و در مورد یک ماموریت مشورت کرد. احمد آقا آمد. در مورد هواپیمای کویتی و مسائل ارتش و سپاه مذاکره کردم. تلفنی با وزیر خارجه و نخست وزیر و سپاه درباره هواپیمای ربوده شده کویتی مذاکره شد. هیأتی به مشهد رفته که در مذاکرات شریک باشند.
مراجعات درباره اختلافات در امر انتخابات بین وزارت کشور و شورای نگهبان زیاد است. کارها را از مجلس آوردند، انجام دادم

سال68
ساعت هشت و ربع به مجلس رسیدم. شورای مرکزی [جامعه] روحانیت مبارز [تهران] در دفترم جلسه داشت. مسأله آیت‌الله منتظری در دستور بود. من و آقای خامنه‌ای موضوع را آن گونه که اتفاق افتاده بود، برای آنها توضیح دادیم. ابهاماتی داشتند که رفع شد و برای کیفیت برخورد با موضوع تصمیم‌گیری شد. در مورد رهبری آینده مذاکره شد و به این نتیجه رسیدیم که شخص امام باید موضوع را هدایت کنند. درباره ریاست جمهوری من مذاکره شد. دیر وقت به خانه آمدم. اخوی احمد و خانواده‌اش اینجا بودند.

سال69
نزدیک صبح بیدار شدیم، زنگ ساعت را آماده نکرده بودم. همراه مهدى و یاسر، با عجله سحرىِ مختصرى خوردیم. تا ساعت ده و نیم صبح براى خطبه‌هاى جمعه مطالعه کردم. نماز جمعه را در دانشگاه تهران اقامه کردم و برنامه ضربتى سواد آموزى را توضیح دادم. آقاى[محمدباقر]حکیم، [رییس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق]، براى انجام تبلیغات در شرایط جدید غرب با صدام استمداد کرد.

سال70
عصر شوراى عالى امنیت ملی جلسه داشت. مسأله آوارگان عراقى در دستور بود؛ قرار شد همه را بپذیریم و اقدام به تبلیغات و جذب کمک‌هاى خارجى شود. به من توصیه شد پیامی به صدام براى کوتاه آمدن در مقابل خواست مردم بدهم.
کارکنان نهاد ریاست جمهورى، افطار مهمانم بودند. صحبت کوتاهى برایشان کردم. به خاطر زیادى جمعیت، در محوطه حیاط افطارى دادیم. شب با آیت‌الله خامنه‌اى جلسه داشتیم. مصوبات شورای عالی [امنیت ملی] را به تصویب رساندیم؛ منجمله جلوگیرى از مراجعت نظامیان پناهنده عراق تا پایان بحران.

سال71
شوراى مرکزى نهضت سوادآموزى آمدند. گزارش برنامه سال جدید را دادند و قول کمک گرفتند.
آقاى [محسن] قرائتى آمد و از رونق گرفتن نماز جماعت در مدارس و ادارات گفت. ظهر عفت، محسن و بچه‌هایش آمدند. با هم ناهار خوردیم. عصر شوراى اقتصاد جلسه داشت. سیاست تدوین برنامه پنج‌ساله دوم در دستور بود که ناتمام ماند.
امروز مهدى از استرالیا تلفن کرد و گفت منافقین به سفارت حمله کرده و شیشه شکسته‌اند. گفتم خودش احتیاط کند. امروز اغلب کشورهایى که منافقین در آنجا به سفارتخانه‌هاى ما حمله کرده‌اند، قول پیگیرى دادند و عذرخواهى نمودند. گزارش‌هایى از تلفات وسیع منافقین رسیده، ولى مبهم است.