آی اسپورت/ صفحات مجازی را بخوانید. توئیتر، گروههای تلگرامی، کانالها.. حجم حملات به برانکو بی سابقه است.
صفحات مجازی را بخوانید. توئیتر، گروههای تلگرامی، کانالها.. حجم حملات به برانکو بی سابقه است. هرکس که تریبونی در دست دارد مربی پرسپولیس را گوشهی رینگ گذاشته و مینوازد. باورکردنی نیست که یک مربی سه سال پیاپی صدر را قبضه کند، بهترین ستارگانش کوچ کنند، دو پنجره نقل و انتقالاتی محروم باشد بازهم با فاصله بسیار قهرمان شود. تازه بعنوان اولین تیم ایرانی به دور بعدی لیگ قهرمانان صعود کند و اینهمه غرولند و شکایت بشنود. ماجرا چیست؟ چه اتفاقی افتاده؟ از کجا بین پرفسور و هواداران شکاف افتاد؟ برای واکاوی این اتفاق دو عامل را باید در نظر گرفت؛
◀️ فشار نامحسوس از خارج
از دیرباز «محسن ربیعخواه» اسم رمز حملات به برانکو بود. مربی کروات آنقدر خوب و بدون نقص عمل میکرد که نمیشد ایرادی از او گرفت. تنها رخنهای که میشد جست و تنها مویی که در ماست او دیده میشد وجود یک بازیکن نهچندان تکنیکی بود که در مقایسه با سایر ستارگان پرسپولیس گویی وصله ناجوری بود. مع الوصف پرسپولیس با همین وصله ناجور هم سازش کوک بود و بهترین بیلان گل خورده را به ثبت میرساند. گزارشگران اما مدام در گوش بیننده تکرار میکردند که ربیعخواه بازیکن بدردنخوری است. فکتها و آنالیزها هم به کمک آمدند تا کم کم هوادار پرسپولیس شرطی شدند. مدام در طول جریان بازی منتظر اشتباهی از جانب محسن بودند. حرکات مثبت و حتی پاس گلش تصادفی و اتفاقی به حساب میآمد و در عوض اشتباهات محرز دیگران حتی در دربی به پای او نوشته میشد. تا آنجا که فشار بحدی رسید که ربیعخواه خودش به سراغ مربی برود و با التماس بخواهد که در ترکیب نباشد. برانکوی بیخبر از همهجا که متر و معیاری جز تمرین نمیشناسد از اینهمه قدرنشناسی هواداران به ستوه آمد و در کنفرانس معروفش اعلام کرد محسن در ترکیب نیست «خوشحال باشید.»
حالا این جریان پیروز شده. ربیعخواه در نظر هواداران به عامل تمام بدبختیها، بدشانسیها، کوچ ستارگان، عدم گلزنی مهاجمان، سر به هوایی مدافعان و لابد محرومیت از نقل و انتقالات بدل شده است. هرچقدر برانکو فریاد میزند کامیابینیا دیگر آن بازیکن شش دانگ لیگ پانزدهم و شانزدهم نیست که یک تنه بار راس لوزی را به دوش بکشد و باید یک نفر در کنارش جور او را بکشد و بجنگد و کار تیمی حریف را تخریب کند گوش کسی بدهکار نیست. همه لجوج و یکدنده همان ۴-۳-۳ معروف را میخواهند، بدون آنکه ابزارش جور باشد. برانکو کنار کمالِ افت کرده یک نفر را میخواهد؛ یک «کارگر» نه سوپر استار. نه مسلمان نه بشار و نه حتی نوراللهی نمیتوانند این نقش را بدلایل گوناگون به عهده بگیرند تا تمام بضاعت برانکو در آن پست ربیعخواهی باشد که منفور هواداران است. تا برانکو مجبور باشد به بازی ماهینی ناآشنا در آن پست تن بدهد. پرسپولیس تا نقل و انتقالات و خرید یک هافبک دفاعی شش دانگ باید همینطور کجدار و مریز بگذراند و این چالش سرمربی و هوادارانی که خودشان را محقتر از سرمربی میدانند، حلناشدنی بنظر میرسد.
◀ تحرکات داخلی
برانکو مربی منضبطی است. این را دیگر همه میدانند. برانکو کار کردن با سربازان معمولی اما گوش به فرمان را از ژنرالهای نخبه اما یاغی خوشتر دارد. اتفاقی که برای هواداران ناگوار است چرا که امروز بازیکنپرستی بر تیمپرستی ارجحیت دارد. بسیاری از هواداران اول هوادار بازیکنند و سپس تیم. عاشقان یک بازیکن آنچنان دل در گروی او دارند که در چالش بین او و مربی و مدیر باشگاه طرف بازیکن را میگیرند. ماجراهای برانکو ابتدا با صادقیان آغاز شد. پیام ستارهی سرخپوشان در لیگ سیزدهم بود اما در لیگ چهاردهم آنچنان درگیر حواشی شد که برانکو همان ابتدا عطای کار کردن با او را به لقایش بخشید. مشکلات صادقیان با تیمهای بعدی مهر تاییدی بود بر درستی اقدام برانکو. رامین رضاییان ستاره پرطرفدار دیگری بود که با اشتباهات پیاپی از چشم برانکو افتاد و به بلژیک رفت. هرچند سرنوشت رامین نیز بر تصمیم درست برانکو صحه گذاشت با این حال «رامینفنها» هرگز برانکو را نبخشیدند.
بزرگترین چالش دوران مربیگری پرفسور اما قطعا به یک اسم برمیگردد؛ محسن مسلمان. مسلمان را باید ساخته و پرداخته برانکو بحساب آورد. بازیکنی که در فولاد و ذوبآهن بر سر نخواستنش دعوا بود و بعنوان یک مهره سوخته و تحمیلی به پرسپولیس پیوست. تمرینات اعجابانگیز برانکو اما چنان بازیکن مثمرثمری از او ساخت که دو فصل پیاپی قلب تپنده پرسپولیس لقب گرفت. هرچند جنجال و حاشیه همچنان همسایه دیوار به دیوارش بود. چشمان خونی او در بدو ورود، لباسهای عجیب و غریب، رابطه با خوانندگان زیرزمینی، ماجراهای قلیانگیت،حاشیههای اینستاگرامی، مصاحبههای جنجالی و اعتصابها همگی چهرهی محسن را نزد مربی مخدوش میکرد اما کماکان برانکو واکنشی نشان نمیداد. هیچکس دلیل نرمش عجیب مرد کروات را نمیدانست، شاید اگر او پس از هرکدام از جنجالهایی که محسن بوجود آورد یا در آنها نقش داشت؛ مانند اعتصاب و تحریم تمرین پیش از دربی، مصاحبههایی مانند آنکه مدعی شد برای "خیریه" بازی میکنند و فقط ۹۵۰ میلیون میگیرند (که بعدا اظهارات هدایتی و دیگران نشان داد دروغی بیش نبوده است) رای به اخراج مسلمان از تیم میداد هیچکس بر او خرده نمیگرفت. شاید قدرت مسلمان در تیم یا اتحاد محکم او با طارمی پرفسور را در برخورد قاطع سست میکرد، هرچه بود برانکو وجود طارمی- مسلمان این دو بزرگترِ خودخواندهی تیم را تا لیگ امسال تحمل کرد. تا با خرید سیامک نعمتی، بشار رسن و منشا و محرومیت و سپس خروج طارمی این بار از موضع قدرت با مسلمان برخورد کند. هیچکس نمیداند بین پرفسور و مسلمان چه میگذرد؟ اتفاق جدیدی افتاده یا موضوع همان اختلافات دیرینه است؟ هرچه هست برانکو دیگر در مقابل سرکشیهای مسلمان بردباری نمیکند. شماره ۷۷ دو راه دارد؛ یا همچون صادقیان و رضاییان به ناکجا آباد کوچ کند یا به این شرایط جدید خو بگیرد و مانند روزهای اول با تمرین و تمرکز همان بشود که شد. هواداران بیخبر از این اتفاقات برانکو را متهم به لجبازی میکنند. فنر جمعشدهی صبر هواداران پس از ماجرای پیام، رامین و حتی نخواستن مهرداد محمدی و عباسزاده در آستانه آزاد شدن است. شاید برانکو اگر ایرانی بود با صبر و حوصله ماجرای این دو محسن را برای هواداران میشکافت و قانعشان میکرد اما فاصلههای فرهنگی و نداشتن زبان مشترک هم عاملی شد تا هواداران به دلیل برخی اقدامات مربی تیم محبوبشان واقف نشوند و شکاف مربی و هوادار روز به روز عمیقتر بشود تا سرانجام تیم را به کام خود بکشد.