انتخاب/ سال60 آقایان [یاسر]عرفات، هانیالحسن و همراهان ـ که با هیأت میانجی ”کنفرانس اسلامیطائف“ به ایران آمده بودند ـ به ملاقاتم آمدند.
از خطر حمله اسرائیل به جنوب لبنان، نگرانبودند. ایشان را تسلیت دادم و گفتم این حمله به ضرر آمریکا است، منطقه را منفجر میکند وبیش از همه، آمریکا خسارت میبرد. از ایشان [یاسرعرفات]، خواستم انقلابی تر عمل کنند.ایشان به فرودگاه رفت. هانیالحسن تنها ماند و مطالب مفیدی از وضع عراق و ضعف صدام ونظر هیأت داد؛ مثل اینکه کم کم دارند موضع ضد عراقی میگیرند. از اینکه بعضی ازانقلابیهای ایران، مخالف عرفات شدهاند، نگران بود.
سال61
آقای محمدی ریشهری واحمد آقا آمدند. آقای ریشهری خبر کشف توطئهای از طرف یکی از چهرههای مطرود را با حمایت آمریکا، علیه انقلاب و سوء قصد به جان امام و سران کشور داد که قرار است با توقیف عوامل آن سرکوب شود. همچنین گزارشی از بازداشت گروهی سلطنت طلب را داد (کودتاییدیگر) که اخیرا بازداشت شدهاند. گفت: رئیس بخش نظامی، سرهنگ پورموسی است و ازنزدیکان بنی صدر هم در میان آنان هستند.
سال62
آقای اعتمادیان مسئول [سازمان] اوقاف [و امور خیریه] آمد. از حذف بودجه اوقاف در مجلس گله داشت. از من میخواست در نمازجمعه، درباره پس دادن اراضی موقوفهای که بااصلاحات ارضی شاه گرفتهاند، صحبت کنم تا مردم پس بدهند.سپس جلسهای با مسئولان [سازمان]انرژی اتمی و افراد مخالف با نیروگاه هستهای بوشهر و نماینده بوشهر و سپاه داشتیم. مخالفان وموافقان بحث مشروحی در سه ساعت انجام دادند و ضبط کردیم. مخالفان براحتمال وابستگی یاامنیت و... تکیه میکردند؛ فکر میکنم خیلی جلسه مفیدی بود و مخصوصا بوشهری ها فهمیدند کهمخالفان حرف حسابی ندارند.
سال63
نماز جمعه را آیتالله خامنهای خواندند. با ایشان درباره سفرم به قم، تلفنی صحبت کردم. نظر ایشان این بود که حزب [جمهوری اسلامی] قم به خاطر اجتناب از درگیری، در اختلافات جامعه مدرسین و مخالفانشان در انتخابات، اظهار نظر نکند. گفتم به آنهااطلاع دهند.
سال64
با اخوی محمد تماس گرفتم و درباره اشکالاتی که در کیفیت نقل اخبار وجود دارد، تذکر دادم؛ ضعیف عمل میکنند.[آقای ژانپرن] کاردار سفارت فرانسه برای خداحافظی آمد و از بدرفتاری فرانسه با ما عذرخواهی کرد. من هم به تلخی از سیاست فرانسه، مخصوصاً در کمک به عراق و ضدانقلاب و بلوکه کردن وام ایران انتقاد کردم.
شب در جلسه هیأت دولت درباره متروی تهران هم بحث شد. من از لزوم احداث آن دفاع کردم، مخالفان و موافقان هم صحبت کردند و سرانجام با احداث آن موافقت شد. طرح متروی تهران، پس از پیروزی انقلاب، در اثر تبلیغات کمونیستها و برخورد شعاری نیروهای انقلاب، با مصوبه دولت تعطیل شده بود و تجدید ساخت آن نیاز به تصویب مجدد دولت داشت.
سال 65
آقای [محسن] کنگرلو [مشاور نخست وزیر] آمد و گفت چهار نفر برای مذاکره درباره گروگانهای آمریکایی در لبنان، آمادهاند به ایران بیایند و در مقابل کمکهای ما برای آزادی آنها، برنامه ارسال نیازهای دفاعی را اجرا کنند. موافقت کردم بیایند.
آقای محسن رضایی آمد. پیشنهاد شد فرماندهی جنگ را به ایشان واگذار کنم و نیروی زمینی [ارتش] را تحت کنترل عملیاتی او قرار دهم. با استخدام پاسدار افتخاری شش ماهه، برای تقویت کادر لشکرهای سپاه و نیز با تشکیل ستاد نیروهای سپاه خارج از قلمرو شورای سپاه و اینکه نامه به امام بنویسند، موافقت کردم.
سال 66
مهندس ] میرحسین[ موسوی ]نخست وزیر[، تلفنی از احتمال فوت گروگان فرانسوی در لبنان گفت و بعداً اطلاع رسید که حالش بهتر است. فرانسویها از ما انتظار کمک دارند و لبنانیها هم بدون گرفتن آزادی انیس نقاش، شفاعت ما را نمیپذیرند.
سال 67
آقای [کمال] خرازی اطلاع داد که کویت مدعی حمله سه قایق ایران به جزیره بوبیان شده و حقیقت این است که دیروز نیروهای سپاه، سه قایق کویت را که متهم به جاسوسی هستند در خورعبدالله توقیف کرده و امروز با نزدیک شدن به سواحل بوبیان، تیراندازی از طرف کویتی ها شروع شده و نیروهای ما جواب داد ه اند. گفتم اطلاعیه ای از طرف ستاد تبلیغات جنگ منتشر شود. حال یاسر بهتر است و زخمش رو به بهبودی می رود.
سال68
تا ساعت سه بعد از ظهر در منزل بودم. وقتم به مطالعه و استراحت گذشت. دکتر ولایتی [وزیر امور خارجه] تلفنی گفت که امروز عازم شوروی است. درباره مسائل مورد نظر مشورت کرد. مجدداً خبر داد که سوئیس اعلان کرده کنسول ما را اخراج کرده است؛ با اینکه قرار بوده به عنوان تمام شدن مأموریت بیاید. قرار شد مقابله به مثل کنند.
در گزارشها آمده، امام جماعت مسجد بلژیک که اهل عربستان است، به همراه معاونش کشته شدهاند. خبر را به ناحق به گونهای نقل کردهاند که ایجاد شبهه کنند که از سوی طرفداران ما به خاطر عدم هماهنگی با فتوای امام [درباره سلمان رشدی] کشته شده است.
سال70
آقایان سید عبدالصاحب، پسر آیتالله خویى و [سید مرتضی] حکمى، داماد ایشان آمدند. از ماجراى بازداشت آیتالله خویى و خانوادة ایشان و اعزام به بغداد و مواجهه با صدام و سپس عودت ایشان به کوفه، تحت الحفظ و مصاحبه با خبرنگاران خارجى و ادامه بازداشت اعضاى خانواده، منجمله پنج زن در بغداد و تأکید بر اجبار و ارعاب زیاد خود و فرار پسر دیگرشان به عربستان سعودى گفتند. از فروکش کردن تبلیغات به نفع ایشان در رسانههاى ایران پس از مصاحبه گله کردند.
گفتم قصد تضعیف نبوده است. صرفاً خبرنگاران با از دست دادن انگیزه، کمتر حرف مىزنند. وعده دادم، باز تبلیغات را زیاد کنیم و از طرق مختلف به صدام فشار بیاوریم. همچنین از حذف آن بخش از بیانیه آیتالله گلپایگانى در صداوسیما ، که مربوط به آیتالله خویى بوده، اظهار گله کرد؛ گفتم باید جبران شود. به صداوسیما تذکر دادم که دوباره کل بیانیه را پخش کنند.
آقاى سید محمد باقر و آقاى سید عبدالعزیز حکیم آمدند. گزارش وضع عراق و مبارزات مردم را دادند و از ضعف پشتیبانى سپاه گله داشتند. دربارة طرحهاى گوناگون ادامه نبرد و حرکات سیاسى، نظر خواهى کردند. آنها اجازه گرفتند که با آمریکا وارد مذاکره شوند.
یکى از محافظان که متهم به ورود غیر مجاز به دفتر من است و به حفاظت اطلاعات سپاه معرفى شده، آمد. ناراحت بود و عذرخواهى و تقاضاى عفو کرد. گفتم بالاخره باید حقیقت مطلب معلوم شود، ولى کمک مىکنم که ایذایى رخ ندهد.
سال 71
علامه محمدتقى جعفرى آمد. از برنامههاى دولت تشکر کرد و از نپذیرفتن عضویت هیأت امناى فرهنگستان عذرخواهى نمود. توصیههایى براى کنترل کتابها از لحاظ اخلاقى و اقتصادى و همچنین توجه بیشتر به آذربایجان داشت. مقدارى دربارة آثار خودش توضیح داد
آقاى [علی] عبدالعلىزاده، نماینده ارومیه، براى جلوگیرى از ردصلاحیتاش، تلفنى استمداد کرد. دکتر [حسن]حبیبى، [معاون اول رییسجمهور]، اطلاع داد که او و [محمدرضا] بهزادیان درگیر و مهدىپور و چند نفر دیگر صلاحیتشان رد شده است؛ تلفنى به آقاى [محمد]محمدى گیلانى، [دبیر شورای نگهبان] گفتم سعى کنند دفاع اینگونه افراد را بشنوند. ردصلاحیتها به افراط کشیده شده است.
آقاى [عبدالله] نورى، تلفنى گزارش وضع انتخابات را داد. آقاى [مهدی] کروبى، [رییس مجلس شورای اسلامی]، تلفنى از روند بررسى صلاحیت نامزدها شکایت کرد و خواست که من و رهبرى، براى جلوگیرى از ردصلاحیتها دخالت کنیم.