شرق/ متن پیش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
کورش احمدی| مذاکرات هستهای که بین ایران و گروه ١+٥ به بهترین شکل ممکن در چارچوب منافع ملی کشور انجام و در تیر ١٣٩٤ نهایی شد، متأسفانه با شروع ریاستجمهوری ترامپ در بهمن ١٣٩٥ در معرض تهدید قرار گرفت. این توافق که بر مبنای برد- برد استوار است، قرار بود از یک سو نگرانی غرب درباره برنامه هستهای ایران را برطرف کند و از سوی دیگر، به بخشی از تحریمها که در فاصله ٢٠٠٩ تا ٢٠١٢ بر اقتصاد ایران تحمیل شده بود، خاتمه دهد و عادیسازی روابط اقتصادی ایران با جهان خارج را ممکن کند. اما پیروزی ترامپ بر کلینتون، پیشبینیها را بهطور اساسی درباره برجام دگرگون کرد. هرچند میشد پیشبینی کرد که در صورت پیروزی کلینتون نیز تنش بین ایران و آمریکا بر سر مسائل منطقهای، برنامه موشکی و حقوق بشر شدت گیرد.
برجام همواره یکی از مشغلههای دائم دونالد ترامپ در دوره مبارزات انتخاباتی و نیز دوره یکساله ریاستجمهوری او بوده است. خصومت ریشهدار او با اوباما و عزم او برای معکوسکردن همه دستاوردهای رئیسجمهور سابق، یکی از دلایل توجه غیرعادی او به برجام است. علل دیگری مانند تکیه او به محافظهکاران افراطی در جناح راست حزب جمهوریخواه، مسیحیان انجیلی و راست مذهبی که حدود ٣٠ درصد بدنه رأی آمریکا را تشکیل میدهند، از دیگر دلایل اصلی خصومت او با برجام و ایران است. او از ابتدا واقف بود که توفیق او در مبارزات انتخاباتی و در دوره ریاستجمهوری و نیز در انتخابات بعدی موکول و مشروط به حمایت این بلوک رأی است.
برجام صرفنظر از منافع یا مضار آن و حتی صرفنظر از اینکه محتوای آن چیست، همواره به دو دلیل مورد نفرت این بلوک رأی و بهتبع آن شخص ترامپ بوده است؛ نخست اینکه از معمار آن یعنی باراک اوباما نفرت دارند و دوم و شاید مهمتر اینکه این بلوک رأی به دلایل عمدتا مذهبی، بهشدت طرفدار اسرائیل است و ایران را مظهر «پادشاهی شر» میداند که در «آخر زمان» باید به دست «پادشاهی خیر» نابود شود. به این دلایل ترامپ برای کمک به جذب این پایگاه رأی، همواره تندترین شعارها را علیه برجام داده؛ بدون اینکه چندان به محتوای آن توجه داشته باشد. در شرایطی که ترامپ همواره بهشدت از سوی بخش اعظم رسانههای آمریکا محل انتقاد بوده و محبوبیت او به نحوی بیسابقه برای یک رئیسجمهور در سال اول رو به کاهش داشته، بیشازپیش موجب اصرار او بر حفظ این پایگاه رأی شده است. نهتنها حمله او به برجام، بلکه اقدامات دیگر او مانند شناسایی قدس به عنوان پایتخت اسرائیل، خروج از معاهده پاریس، اقدامات ضدمهاجرت، کاهش مالیاتها برای ثروتمندان و... همه در درجه اول متوجه حفظ این پایگاه رأی بوده است. اهمیت این امر تنها از نظر تلاش برای داشتن بخت انتخاب مجدد در سال ٢٠٢٠ نیست، بلکه رویگردانی این پایگاه رأی از ترامپ، حتی میتواند به جمهوریخواهان فرصت و جرئت جداشدن بیشتر و قطعی از او را بدهد و حتی امکان تکمیل دور اول ریاستجمهوری او را نیز به مخاطره بیندازد.
در چنین شرایطی، اگرچه در نهایت ترامپ گام آخر را در ١٢ ژانویه ٢٠١٨ با صدور اولتیماتومی علیه برجام برداشت؛ اما با وجود تمایلش نتوانست در سال اول ریاستجمهوریاش اقدامی عملی در راستای خروج از برجام انجام دهد. انسجام برجام، حمایت شدید متحدان اروپایی و افکار عمومی از آن و نیز بیمیلی مقاماتی در دولت او و برخی از سناتورهای میانهرو جمهوریخواه و نداشتن آلترناتیو دیگری در برابر برجام، به عنوان موانعی عمده در مقابل ترامپ قرار داشتند؛ اما این عوامل موجب عقبنشینی او نشدند. با توجه به انگیزههای سیاسی نیرومند در ترامپ برای نابودی برجام، برای او بسیار دشوار بود که مطابق قانون INARA هر سه ماه یک بار پایبندی ایران به برجام و سازگاربودن آن با منافع ملی آمریکا را تأیید و هر ١٢٠ یا ١٨٠ روز یک بار تعلیق قوانین تحریمی علیه ایران را تمدید کند.
همزمان، ابهام درباره آینده برجام و بیتصمیمی ترامپ دراینباره، باعث نبودِ اطمینان به آینده و از این طریق بلاتکلیفی درباره کار اقتصادی با ایران برای طیفی از شرکتها و بانکهای بینالمللی شده است. دولت ترامپ در سال گذشته کوشید از طریق ادعای نقض روح برجام از سوی ایران و انجامندادن برخی اقدامها یا اتخاذ مجموعهای از سیاستها، بر نگرانی کشورها و شرکتها از کار با ایران افزوده و به بیثباتی و ابهام در این زمینه دامن بزند. در این رابطه، آمریکا برخلاف نص برجام (بندهای ٢٦ تا ٢٩) کوشید مانع عادیشدن روابط اقتصادی ایران با جهان شود و به تعهدی که آمریکا در این بندها برای توضیح و تشریح برجام برای شرکتهای بینالمللی و دادن اطمینان به آنها برای کار با ایران در حوزههای مجاز بر عهده داشت، بیاعتنا بماند. درهمینباره، آمریکا کوشید با افزودن بر تعداد شرکتهای تحت تحریم در حوزههای غیرهستهای، فشار بر ایران را ادامه دهد و این تصور را در ذهن فعالان اقتصادی بینالمللی زنده نگه دارد که ایران همچنان هدف اعمال ایذایی و تحریمی از سوی آمریکا است.
درباره تلاش ترامپ برای اتخاذ سیاست مشخصی در قبال برجام، باید گفت که او دو بار در نیمه آوریل و نیمه جولای ٢٠١٧ ضمن تلاش برای نمایش اکراه شدید خود، اقدام به تأیید پایبندی ایران به برجام و تأیید قرارداشتن آن در راستای منافع امنیت ملی آمریکا کرد. این اقدام بار اول همراه با ابلاغ دستوری به شماری از دوایر دولت فدرال برای انجام بررسیهایی با هدف تدوین یک استراتژی جامع علیه ایران بود که در اواسط اکتبر و همزمان با سومین نوبت اعلام نظر رئیسجمهور درباره برجام اعلام شد.
ترامپ در سخنرانی ١٣ اکتبر خود درباره برجام، مشخص کرد که اولا پایبندی ایران به برجام را تأیید نمیکند و این توافق را در راستای منافع امنیت ملی آمریکا نمیداند و ثانیا به نحوی غیرمسئولانه در پی شروع دور جدیدی از ماجراجوییها در منطقه است. او بهاینترتیب کوشید خود را از زجر ناشی از اجبار به موضعگیری هر سه ماه یک بار درباره برجام، رها کند و ضمن پیگیری منافع سیاسی خود در داخل، تصمیم درباره اعاده یا ادامه تعلیق تحریمهای هستهای ثانویه علیه ایران را به کنگره بسپارد. در این زمینه مهم، او تنها به این کلیگویی بسنده کرد: «اگر کنگره برجام را اصلاح نکند، من آن را لغو خواهم کرد»، البته مشکل ترامپ بهاینترتیب نمیتوانست حل شود؛ چراکه او باید تا قبل از نیمه ژانویه ٢٠١٨ درباره تمدید تعلیق بخشی از تحریمها تصمیم میگرفت. مواضع ترامپ در همین حد، گامی دیگر در راستای پیشبرد سیاست ایجاد تزلزل و ابهام درباره تداوم برجام با هدف ایجاد تردید در شرکتهای بینالمللی برای کار با ایران بهشمار رفت. این سیاست، اگرچه سرعت روند عادیسازی روابط اقتصادی ایران با جهان خارج را کُند کرده؛ اما نتوانسته آن را مختل کند. در شرایط جدید، کنگره مطابق قانون INARA «میتوانست» در ٦٠ روز درباره آینده تحریمهای هستهای علیه ایران تصمیم بگیرد. همزمان با این سخنرانی ترامپ، کاخ سفید بیانیهای با عنوان «راهبرد جدید ترامپ درباره ایران» منتشر کرد که در آن از تلاش برای خنثیکردن «نفوذ بیثباتساز ایران و جلوگیری از تجاوزاتش» در منطقه، به عنوان محور اصلی مرکز توجه آمریکا سخن رفته و بر تلاش برای «احیای ائتلاف سنتی آمریکا» و مقابله با سپاه پاسداران و برنامه موشکی ایران تأکید شده بود.
همزمان با سخنرانی ١٣ اکتبر ترامپ، طرحی در کنگره از سوی باب کورکر، سناتور میانهرو جمهوریخواه و تام کاتن، سناتور تندرو جمهوریخواه، در دستور کار قرار گرفت. هدف این طرح، «قویتر»کردن برجام از طریق دائمیکردن محدودیتهای اعمالشده بر برنامه هستهای ایران، درنظرگرفتن سازوکاری برای اعاده خودکار تحریمها درصورتیکه زمان گریز هستهای ایران به کمتر از یک سال کاهش یابد، تقویت توانایی آژانس برای راستیآزمایی برجام، محدودکردن توسعه سانتریفیوژهای پیشرفته ایران و تغییر در الزام رئیسجمهور به اعلام پایبندی ایران به برجام هر سه ماه یک بار بود. تمرکز روی این طرح، به این معنی بود که اعاده تحریمهای هستهای علیه ایران در ٦٠ روز مطابق قانون INARA هیچگاه در دستور کار قرار نداشت.
در چنین زمینهای، در نهایت ترامپ در اولتیماتومی در ١٢ ژانویه از کنگره خواست قبل از سررسید بعدی تمدید تعلیقها (١٢ می)، با تصویب قانونی، چهار تغییر عمده در برجام ایجاد کند و از اروپا نیز خواست از طریق یک «توافق تکمیلی» در راستای اعمال «تحریمهای چندجانبه جدید» علیه ایران اقدام کنند. تغییرات مدنظر ترامپ، عبارتاند از: دسترسی فوری بازرسان به اماکنی که درخواست میکنند، کمنشدن فاصله ایران با ساخت یک بمب اتمی، دائمیشدن محدودیتهای برنامه هستهای ایران و اینکه برنامه موشکی و برنامه هستهای ایران جزئی از یک کل بهشمار آیند و در صورت ادامه برنامه موشکی، ایران تحت تحریمهای سخت قرار گیرد. در بیانیه ترامپ، خواسته شده که تبعیتنکردن ایران از سه مورد اول، موجب اعاده خودکار تحریمها شود و تهدید شده است در غیر این صورت، او اقدام به خارجکردن آمریکا از برجام خواهد کرد. در بیانیه ترامپ سخنی از مذاکره با ایران نرفته و این به آن معنی است که ترامپ از آنچه اروپا نسبت به پذیرش آن اکراه داشت؛ یعنی مذاکره مجدد درباره برجام فراتر رفته است. در بیانیه، نقشی نیز برای روسیه و چین در نظر گرفته نشده؛ یعنی قالب ١+٥ نیز نادیده گرفته شده است. آنچه ترامپ در بیانیه خود مدنظر دارد، نوعی سازوکار ماشه است؛ یعنی صرف مخالفت ایران با مثلا انجام بازدیدی از سوی بازرسان یا آزمایش موشکی و...، به معنای ازسرگیری خودکار تحریمها خواهد بود.
ازآنجاکه خواستههای ترامپ مستلزم تغییر برجام است، تحقق آنها به دلایل زیر میتواند با مشکلاتی در کنگره و نزد اروپاییها مواجه شود:
١- تأمین نظرات ترامپ مستلزم تصویب طرح جدیدی است که مطابق آیین کار سنا و نیاز به عبور از سد آبستراکسیون دموکراتها، به حداقل ٦٠ رأی احتیاج دارد؛ یعنی برای این منظور حداقل ٩ سناتور دموکرات نیز باید به ٥١ سناتور جمهوریخواه بپیوندند. در سپتامبر ٢٠١٥ که جمهوریخواهان ٥٤ کرسی در سنا داشتند، تنها چهار دموکرات در مخالفت با برجام به آنها پیوستند. با توجه به اکراه دموکراتها از نقض برجام، تاکنون نشانهای حاکی از همکاری هیچ دموکراتی با جمهوریخواهان دیده نشده است؛ خاصه آنکه چهار سناتور دموکراتی که در سپتامبر ٢٠١٥ علیه برجام رأی دادند؛ یعنی شومر، منندز، کاردین و منچین، اکنون با بقیه دموکراتها همسو هستند. از طرفی، دموکراتها همواره بر همراهی متحدان اروپایی تأکید داشته و تصریح کردهاند بدون رضایت سه کشور اروپایی حاضر به اقدامی علیه برجام نیستند.
٢- سه کشور اروپایی و نیز نماینده سیاست خارجی اتحادیه اروپا همواره بر لزوم حفظ برجام تأکید داشته و به علت همجواری با خاورمیانه و انواع تهدیدها از این ناحیه، آن را در درجه اول برای امنیت اروپا ضروری میدانند. از طرفی، اروپا در موقعیت بسیار دشواری قرار دارد. حجم روابط اقتصادی اروپا با ایران در مقایسه با حجم روابط اقتصادی اروپا با آمریکا بسیار ناچیز است، بهعلاوه، اروپا که همواره به چتر دفاعی آمریکا نیاز داشته، در چند سال اخیر به دلیل فعالیتهای نظامی روسیه در شرق اروپا و سوریه، نیاز بیشتری به همکاری امنیتی با آمریکا احساس میکند. در نتیجه، با توجه به مواضعی که اروپا در چند ماه گذشته درباره برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای ایران و مسئله حقوق بشر اتخاذ کرده، ظاهرا امیدوارند از طریق مماشات با ترامپ و اقداماتی علیه ایران در این حوزهها، رضایت او را برای حفظ برجام کسب کنند. بعد از اولتیماتوم ترامپ، سه کشور اروپایی حدود ١٠ روز عمدتا ساکت بودند و در نهایت پذیرفتند از طریق یک گروه کاری، با نمایندگان دولت آمریکا درباره موضوعات مرتبط به ایران مذاکره کنند. اکنون مشکل اروپا این است که چه با ترامپ برای تغییر برجام همکاری کند، چه همکاری نکند، حاصل آن فرق چندانی نخواهد داشت. طنز موضوع این است که ترامپ درواقع از کنگره و اروپا میخواهد که یا با او همدست شده و برجام را نابود کنند، یا او خود بهتنهایی برجام را نابود خواهد کرد. امروز اهمیت حفظ برجام فراتر از نفس برجام است. مسئله این است که آیا اروپا میخواهد یا میتواند در برابر رفتار خارج از هنجارهای دنیای متمدن مقاومت کند یا خیر. اروپا نباید از ترس خروج آمریکا از برجام، خود شریک جرم در لغو برجام شود.
٣- مشکل بزرگ دیگر، اختلافاتی است که بین جمهوریخواهان کنگره بر سر نحوه برخورد با برجام وجود دارد. شماری از سناتورهای میانهرو مانند سناتور کورکر، رئیس کمیسیون سیاست خارجی سنا و نیز مککین، گراهام و... ضمن اینکه با ترامپ اختلافاتی دارند، معتقد به لزوم کار با دموکراتها و نیز جلب رضایت اروپا هستند. رابطه پرتنش بین ترامپ و تعدادی از جمهوریخواهان شاخص در سنا مانند کورکر، مککین، لیندزی گراهام، جف فلیک، مککانل، مورکوفسکی و... از دیگر عواملی است که کار ترامپ را با کنگره دشوار میکند. کورکر که باید نقشی محوری در بسیج همه گرایشها در کنگره برای تأمین نظرات کاخ سفید بازی کند، روابط پرتنشی با ترامپ دارد که در توییتهای توهینآمیز مبادلهشده بین آنها انعکاس یافته است.
٤- بخش عمدهای از مقامات دولت فدرال و نخبگان سیاست خارجی آمریکا نیز مخالف خروج یکجانبه آمریکا از برجاماند. نظامیان اطراف ترامپ، ضمن اینکه به علت سابقه حضور در منطقه، دشمن ایران محسوب میشوند؛ اما معتقد به مقابله با ایران از طرق دیگر و خودداری از خروج از برجام بدون هماهنگی با دموکراتها و نیز متحدان اروپایی هستند. تنها مقاماتی که «وفادار به شخص ترامپ» خوانده میشوند، موافق خروج یکجانبه از برجاماند. با وجود موانع یادشده، عزم ترامپ را برای خروج از برجام باید جدی گرفت. به این دلیل سال ١٣٩٧ سال دشواری برای برجام خواهد بود.