آخرین خبر/ پایان خون بارترین جنگ دنیا اعلام می شود.

مهمانان جنگ جهانی دوم باید از ایران خارج شوند اما هنوز ثروت های زیادی در این کشور وجود دارد که تکلیفش روشن نیست! حقوق انحصاری کشف، استخراج و صادرات نفت ایران در اختیار انگلیس است و منابع نفتی ایران توسط آن ها به غارت می رود و برای هر بشکه نفت یک مقدار اندکی به ایران پرداخت می‌کند. حقوق کارکنان ایرانی شرکت نفت از هزینه نگه داری سگ های شرکت کمتر است و ایرانیان خود را مردمی تحقیر شده می دانند! رفته رفته اعتراض ها شروع می شود گویا سال ها تبعیض ملت را بیدار کرده است. نمایندگان مجلس قانونی را تصویب می کنند که دولت را مجبور به گرفتن حقوق ایران از بیگانگان می کند. اما قبل از هرگونه اقدام دولت انگلیس ایران را دعوت به مذاکره می کند تا همچنان سفره خود را بر نفت ایران حفظ کند. طرف انگلیسی در مذاکره زیربار خواسته ایران نمی رود و تنها 2شیرینگ به پولی که به ایران پرداخت می کنند اضافه می شود. به علاوه قراردادی که سی و سه سال دیگر حق نفت را به انگلیس می دهد! مجلس زیر بار نمی رود اما همزمان می شود با پایان دوران مجلس.


شاه و ملی شدن نفت
شاه که از مقابله با انگلیس پرهیز می کند با ماموریت دادن به هژیر وزیر دربار، در انتخابات مجلس شانزدهم چنان دخالت می کند که تحصنی به رهبری مصدق شکل می‌گیرد. از دل این تحصن جبهه ملی ظاهر می‌شود و به مرور با حمایت گسترده افکار عمومی نشریات و روزنامه‌ها، اصناف، بازاریان و البته فدائیان اسلام قدرت پیدا می کنند.


فدائیان اسلام و ملی شدن نفت
فدائیان اسلام گروهی مذهبی هستند که ملی شدن نفت را اولین قدم برای استقلال ایران می دانند. جبهه ملی انتخابات را محکوم کرد. فدائیان اسلام هم که تنها راه انتخابات آزاد را برکناری هژیر می دانست و بعد از کشتارهای فراوان سرانجام وی را با ترور از سر را بر می‌دارد. درنتیجه انتخابات تهران دوباره برگزار می‌شود.
  
مجلس شانزدهم و ملی شدن نفت
سرانجام افراد زیادی از جمله دکتر مصدق و همکارانش وارد مجلس شانزدهم می‌شوند و این مجلس استیفای حقوق ایران را از انگیس به کمیسیون نفت مجلس که دکتر مصدق ریاستش به عهده داشت، واگزار می کند. شاه که همچنان نمی‌خواهد حمایت انگلیس را ازدست بدهد یک نظامی برجسته برای نخست وزیری را به مجلس معرفی می کند. نخست وزیر رزم آرا در مجلس در مخالفت با ملی شدن نفت جمله ای می گوید که به شدت باعث عصبانیت مردم و فدائیان اسلام می شود وی با حقارت تمام جلوی نمایندگان می گوید «ماها نمیتوانیم آفتابه بسازیم چطور می خواهیم نفت مان را اداره کنیم؟!» رزم آرا نیز به سرنوشت هژیر دچار می‌شود. با حذف رزم آرا موانع برداشته میشود و ظرف مدت یک هفته، مجلس شورای ملی با اتفاق آرا ملی شدن صنعت نفت را تصویب می کند. موجی از شادی مردم و کشور را فرامی‌گیرد.

مردم و اجرای مصوبه مجلس
شاه که از قدرت گرفتن بیشتر جبهه ملی هراس دارد «حسین علا »که سیاست مداری متمایل و وابسته به انگلیس هست را برای نخست وزیری معرفی می کند. نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام اعلامیه با دست خط خود منتشر می کند که در آن به «علا» هشدار می دهد که لیاقت نخست وزیری ملت مسلمان ایران را نداری و استعفا دهد. «علا» که از دچار شدن به سرنوشت هژیر و رزم آرا هراس دارد از نخست وزیری استعفا می دهد. در شرایط جدید هرکسی نمی تواند بار مسئولیت نخست وزیری را به عهده بگیرد. چراکه این مردم دیگر حاضر نخواهند بود از حق خود بگذرند. دربار نقشه جدیدی پیاده می کند و با حرکت نعل وارونه به مصدق را پیشنهاد داد تا نخست وزیر شود و دو حالت را پیش بینی کرده بود اول اینکه وی مبارز است و فقط نه گفتن را خوب بلد است و نه سازندگی و حرکتی ایجابی را دوم اینکه می پذیرد اما از عهده نخست وزیری بر نخواهد آمد.

مصدق و اجرای قانون ملی شدن نفت
محمد مصدق ملقب به مصدق السلطنه از خانواده قاجار است. مردی اعیان و مشروطه خواه که در سوئیس درس درس خوانده. پیرمرد هفتاد ساله که مدتی وزیر امور خارجه بوده و حال رهبر جبهه ملی و نماینده مجلس است. برنامه خود را اعلام می کند و به یک شرط نخست وزیری را می پذیرد و آن این که قانون اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت تصویب شود. یعنی یک شرکت ملی تشکیل شود. هیئت مدیره داشته باشد و طبق قوانین بین المللی غرامت پرداخت کند. مصدق در همان روز اول نخست وزیری اش بیانه ای برای مردم صادر می کند که احساسات برامده از ملی شدن صنعت نفت در آن موج می زند.

انگلیس و ملی شدن صنعت نفت ایران
گزینه های پیشنهادی نماینده انگلیس که ملی شدن صنعت نفت ایران را به رسمیت نمی شناسد توسط مصدق رد می شود. و نمایندگانی از مجلس سنا و مجلس شورای ملی برای اجرای قانون جمع می شوند. مشابه سایر کشورهای تازه مستقل شده در مراسمی نمادین نشانه های کشور بیگانه پایین می آید و پرچم ایران بالا می رود. خوشحالی مردم از خلع ید انگلیس تنها پنج روز ادامه می یابدو صبح روز پنجم انگلیس تهدید به گزینه نظامی علیه ایران می کند. ناوهای جنگی انگلیس در خلیج فارس پهلو می گیرد و در حال تدارک عملیات اشغال آبادان قرار می‌گیرد. همزمان با تهدید نظامی، انگلیس به دادگاه لاهه شکایت می کند و ایران محکوم می شود. در انبوه مشکلات مصدق دست به کار شده و نامه ای به ترومن رئیس جمهور امریکا می نویسد تا ایران حمایت کند. وی گمان می کرد آمریکا حامی وی است. انگلیس گزینه دیگرش را نیز اجرا کرد و آن تحریم ایران بود. ایران نمی توانست نفت خود را بفروشد. چیزی نمی‌گذرد که اقتصاد نفتی ایران فلج می‌شود. رکود بازار، تورم و گرانی و بلوکه شدن اموال ایران بر دوش دولت ایران سنگینی می کند. یک صفحه تازه ای در اقتصاد ایران باز می شود. بیست و هشت ماه ایران اقتصاد بدون نفت را می گذراند. اوراقی منتشر می شود به نام اوراق قرضه که مردم و بازاریان بصورت هبه به دولت پول می دهند در این مدت برای اولین بار صادرات ایران(غیرنفتی) بر وارداتش پیشی می‌گیرد!

آمریکا و ملی شدن صنعت نفت ایران
اولین رویکرد آمریکا در قضیه ملی شدن نفت میانجی گری است. هریمن نماینده آمریکا سعی می کند خطر ملی شدن نفت را به مصدق گوشزد کند و به وی می گوید ملی شدن سواد صادرات می خواهد. اما مصدق قانع نمی شود. هریمن به سراغ شاه می رود شاه می گوید تا وقتی مصدق حمایت مردم را دارد کاری از پیش نمی برد. هریمن در نهایت به سراغ کاشانی بزرگ ترین حامی مردمی مصدق می رود. کاشانی اما اصل زیر بار رفتن بیگانه رو شرعا حرام می داند. ماموریت و مذاکرات امریکا چهل روز در ایران به طول می انجامد. و در نهایت دولت ایران با شرط به رسمیت شناختن ملی شدن صنعت نفت توسط انگلیس حاضر به مذاکره مجدد با انگلیس می‌شود.