کلیپو/ قصۀ امشب درباره دختری شجاع به اسم "مولان" است. وقتی ارتش "هان" می خواست به شهر مولان حمله کند، همه باید به ارتش امپراطور کمک می کردند اما چون پدر مولان پای خودش را از دست داده بود، دیگر نمی توانست بجنگد! اینجا بود که مولان فکری به سرش زد! ادامه داستان را در این کلیپ همراه با ما تماشا کنید. با دانلود قصه های کوتاه ما، همواره از دیدن آنها لذت ببرید.