خراسان/ حسین سهیلی زاده در «هست و نیست» ، ۴ مؤلفه جذابیت آثار قبلی را رعایت نکرده و شکست خورده است.


«ترانه مادری»، «فاصله ها»، «دلنوازان»، «دختران حوا»، «پریا»، «آوای باران» و... نام هایی هستند که با شنیدن آن ها احساس و خاطره خوشایندی در ما زنده می شود. سریال هایی که همه را حسین سهیلی زاده کارگردانی کرده و چه در زمان پخش و چه در بازپخش چندباره، جذاب و پرکشش بوده و هستند. این مسیر درخشان بعد از مجموعه هایی چون «نیاز»، «مرز خوشبختی» و اکنون «هست و نیست» به رغم شماری از ارزش های محتوایی آن ها به تدریج سیر نزولی گرفته است. با این حال حتی همین «هست و نیست» که کیفیت و جذابیت زیادی ندارد، همچنان استاندارد و در حد دیگرسریال های رسانه ملی است ولی توقعات را از حسین سهیلی زاده برآورده نمی کند. با بررسی حدود 20 قسمتی که از «هست و نیست» پخش شده، مشخص می شود چهار مؤلفه موفقیت حسین سهیلی زاده در آثار قبلی، در این سریال دیده نمی شود و احتمالاً فقدان همین چهار مؤلفه است که «هست و نیست» را تا حد یک سریال معمولی پایین کشیده است.
1- طرح منطقی موضوعات آوانگارد
سوژه های خاص و قصه پردازی جاندار یکی از مهم ترین مشخصه های کارهای سهیلی زاده در تلویزیون است. در آثار موفق قبلی مانند «ترانه مادری»، «دلنوازان»، «پریا» یا «آوای باران» همواره شاهد بودیم این کارگردان جسورانه به سراغ موضوعاتی می رفت که در زمان خودشان، کمتر به آن ها پرداخته می شد مانند کودکان خیابانی، شکاف بین نسل ها، ازدواج مجدد بانوان، مبتلایان به ویروس HIV یا حتی زنان مطلقه. این کارگردان حتی در برخی موارد مانند «پریا»، چند موضوع چالش برانگیز از قبیل ازدواج مجدد زنان مطلقه، حق تکفل فرزندان توسط مادر، ازدواج و فرزندآوری مبتلایان به HIV را همزمان طرح می کرد. نکته بسیار مهمی که به نظر می رسد این بار از قلم نویسنده و نگاه کارگردان نکته سنج «هست و نیست» افتاده است و پیرنگ اصلی این سریال، تقریباً شبیه همان قصه «دلنوازان» است. موضوعی که بعد از هشت سال، در میان خیل سریال های تلویزیون، معمولی و روتین محسوب می شود و مانند آثار قبلی سهیلی زاده، پیشرو نیست.
2- انتخاب درست بازیگران جوان
حسین سهیلی زاده تبحر خوبی در معرفی چهره های جوان و جدید به تلویزیون دارد و بازیگرانی مانند شاهرخ استخری، سیاوش خیرابی، سحر قریشی، محسن افشانی و آزاده زارعی را پیشتر به عرصه سینما و تلویزیون معرفی کرده است. این بازیگرها که از قضا همگی حرف های زیادی برای گفتن داشته اند، در همان سریال اول شان با سهیلی زاده، توانا و آتیه دار نشان دادند. کارگردان در «هست و نیست» هم دو چهره جوان و جدید را به عرصه تصویر معرفی کرده است اما برخلاف بازیگران سریال هایی از قبیل «فاصله ها»، «دلنوازان»، «ترانه مادری» و «آوای باران» حضور آن ها چندان کیفیتی ندارد. غزاله اکرمی و علی مسلمی که در اولین تجربه جدی تلویزیونی، در نقش های «آوا» و «مهیار» سریال «هست و نیست» مقابل دوربین قرار گرفته اند، نه بازی های قابل قبولی دارند و نه حتی نقش هایشان خوب نوشته شده است. هر دوی آن ها به شدت بی تجربه نشان می دهند و بی تردید این کاستی چه در مرحله انتخاب بازیگر و چه در گرفتن بازی، متوجه کارگردان سریال است.
3- چینش مناسب هنرمندان حرفه ای
همواره انتخاب گروه هنرمندان برای نقش های مناسب و نیز جانمایی چهره های تازه کار در کنار باتجربه ترها از هنرهای یک کارگردان محسوب می شود. چینشی جدید و در عین حال به جا که به مذاق بیننده خوش بیاید و به قول معروف از کار بیرون نزند. موضوعی که در کارهای قبلی با حضور چهر ه هایی چون زنده یاد هما روستا، ثریا قاسمی، مهران احمدی، لادن مستوفی، دانیال حکیمی، فاطمه گودرزی و بسیاری دیگر، به عنوان نقطه قوت کارنامه سهیلی زاده مطرح است و در سریال «هست و نیست» کمتر توجهی به آن شده است. انتخاب فرهاد قائمیان و حمیدرضا پگاه، به عنوان نقش های مثبت و منفی مجموعه، جواب نداده و شاید یک دلیل این باشد که اغلب این دو را در نقش هایی برعکس دیده ایم و برای ما کلیشه شده اند. از طرف دیگر، سیاوش خیرابی در یک نقش خاکستری، کمتردیده شده و با آن گریم و لحن گفتاری غلوآمیز، نتوانسته نقش یک سابقه دار بخت برگشته را درست از آب درآورد. همچنین این گروه شناخته شده بازیگران، همخوانی چندانی با بازیگران جوان تر سریال ندارند.
4- خلق نقش های متفاوت برای زنان
تجربه نشان داده، شخصیت پردازی ها در آثار حسین سهیلی زاده معمولاً متفاوت و غافلگیرکننده بوده است. مردان و به ویژه زنان سفید و سیاهی که به فراوانی در زندگی اجتماعی ما دیده می شوند اما کمتر فرصتی برای عرض اندام در قاب تلویزیون پیدا می کنند. تا پیش از «هست و نیست»، بیشتر قهرمانان سریال های سهیلی زاده از میان زنان و البته از نوع آسیب دیده تعریف می شدند؛ از «سیما» در «عشق گمشده» و «تارا» در «پیله های پرواز» بگیرید تا «باران» در «آوای باران» و «پریا» در سریال «پریا» . با وجود این که قهرمانان داستان هایش گرفتار هستند اما سیاه دل و ترسناک نیستند و قصه هایی را از جنس مردم روایت می کنند. به همین دلیل هم احساس نزدیکی بیشتری با آن ها می کنیم. کم نیست دقایقی از این سریال ها که مخاطب خودش را به جای یکی از نقش ها می گذارد تا شاید راهکاری برای بیرون آمدن از مخمصه تصور کند. این فرمول جواب داده در «هست و نیست» مغفول واقع شده و به یک باره شاهد روایتی خلاف آن چیزی هستیم که پیش از این از سهیلی زاده دیده ایم؛ دو خانواده متوسط روبه بالا که انگار جز دغدغه های معمولِ ازدواج، اشتغال، تحصیل و پولدار شدن از راه های غیرقانونی مشکل دیگری ندارند!