سیاست روز/ متن پیش رو در سیاست روز منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
یکشنبه شب، فیلمی در فضای مجازی و سایتهای مختلف منتشر شد که تعجب همگان را برانگیخت.
احمد نجفی بازیگر و تهیهکننده سینما در اقدامی عجیب و البته عمل به وعدهای که داده بود، درب ورودی شورای صنفی نمایش را گِل گرفت. خبری که خیلی زود در همهجا پیچید.
این را تقریبا همه اهالی سینما میدانند که روند کاری شوراهای مختلف سینما با چالشهای جدی و مهمی روبهرو بوده است. شوراهایی که بیشتر از آنکه براساس قانون و متر و معیاری عمل کنند، بیشتر وابسته به لابیها و رانتهایی است که بخشی از بدنه سینما از آن برخوردارند و البته اغلب حاضران در این دایره از آن بیبهرهاند.
کافی است مروری بر فیلمهایی که معمولا در بهترین زمانهای اکران میتوانند پای قرارداد را امضا کنند بیندازیم. بیشتر از آنکه البته خودِ فیلمها مهم باشند، پخشکنندههای آنها اهمیت پیدا میکنند. وقتی گُل اکرانها به تعدادی انگشتشمار از پخشکنندهها میرسد، طبیعی است که داد خیلیها از این رانتبازیها دربیاید.
اما در ماجرایی که احمد نجفی رقم زده است، بهتر است کمی با دقت بیشتری و به دور از جانبداری یکی از دو سر ماجرا نگاهی بیندازیم.
«من یک ایرانیام» عنوان فیلمی است که این هنرمند سینما آنرا تهیه کرده است. فیلم در چند سالن سینما (حتی اگر یک سالن و چند سانس محدود باشد) در حال اکران است.
حالا به این سوال پاسخ دهیم. فیلمهای سینمایی ساخته میشوند که چه اتفاقی برایشان بیفتد؟ جز اینکه مخاطب به تماشای آنها بنشیند؟ آیا سینما اساسا جایی برای پیوند بین سازنده اثر و تماشاگر است؟ قطعا نه. حالا اگر یک فیلمی نتواند آن زنجیره ارتباط را برقرار کند مقصر کیست؟ مخاطب؟ شورای صنفی نمایش؟ یا عوامل سازنده آن؟ قطعا و بدون هیچ تعارفی، گزینه سوم صحیحتر خواهد بود.
اما اگر فیلمی خوب باشد و بتواند پاسخ نیازهای مخاطب را بدهد، طبیعتا میتواند با تبلیغات زبانی تماشاگرانش هم به فروش خود بیفزاید. حتی اگر زمان اکران آن، سانسهای آن و یا سالنهای آن محدود باشد، باز هم اگر اثری بتواند کار خود را درست انجام دهد، همان سالنهای محدود هم میتواند سرشار از تماشاگر باشد.
تجربه این سالها به ما نشان میدهد که فیلمهای خوب حتی در بدترین زمانهای اکران هم خوب میفروشند. کافی است به تجربه فیلمهای رضا عطاران در اکران ماه مبارک رمضان نگاهی بیندازیم. یا مثلا فیلم سینمایی «قهرمانان کوچک». فیلمی که در هفته دوم مهرماه اکران خود را آغاز کرد. زمانی که بچهها تازه به مدرسه رفتهاند و خانوادهها کمتر فرصت و برنامهای برای سینما رفتن دارند. مدارس هم که معمولا در همان ابتدای سال برنامهای برای اردوهای سینمایی ندارند. اما این فیلم بیش از ۳ میلیارد تومان در سینما با وضعیت نامناسب اکران فروش داشت. این فیلم قرارداد چهارهفتهای با سرگروه آزادی بسته بود اما تا ۷ هفته توانست در سرگروه باقی بماند و اگر در نیمه اول سال اکران میشد میتوانست تا ۱۰ هفته اکران باشد.
بر عکس آن هم اتفاق افتاده است. فیلمهایی که در جشنواره فجر خوب دیده شدهاند و کاندیداها و سیمرغهای خوبی را هم از آن خود کردهاند. طبیعتا وقتی فیلمی در جشنواره دیده میشود و اخبار گوناگونی هم از آن منتشر میشود، میتواند روی فروش گیشه هم حساب کند. اما به عنوان مثال فیلمهایی مثل «تابستان داغ» یا «سد معبر» که اتفاقا در زمانهای خوبی هم اکران شدند، نتوانستند توفیقی در جذب مخاطب داشته باشند.
حالا برگردیم به فیلمی که آقای احمد نجفی تهیهکننده آن بوده است.
با پیگیری از تعدادی از سالنداران سینمای نمایش دهنده فیلم «من یک ایرانیام» متوجه میشویم که برخی از سالن ها در یک سانس فروش یک بلیت سینما به صورت اینترنتی داشتند و فردی که بلیت را خریداری کرده است به سالن مراجعه نکرده است. یا در یک سالن نمایش دهنده فیلم تنها دو بلیت توسط مدیر سینما باطل شده است البته کار غیرقانونی است اما سینمادار هم به وضعیت سینمای خود و این که در چند روز یک بلیت هم برای فیلم نفروشد در دریافت فیلمهای بعدی دچار مشکل میشود توجه داشته است.
در بهترین سالن سینمای کشور شش سانس چرخشی برای فیلم «من یک ایرانیام» در نظر گرفته شده است اما تعداد بلیتهایی که فروخته شده به تعداد انگشتهای دو دست نمیرسد. حال با این وضعیت چگونه باید رفتار کرد.
حال احمد نجفی را میتوان درک کرد. یک تهیهکننده با پول جیب خود فیلم میسازد و توقع دارد اگر همه هزینهها برنمیگردد، لااقل بتواند بخشی از آنرا جبران کند. اما نمیشود.
تهیهکننده «من یک ایرانیام» با وجود همه سابقهای که در سینما دارد، باید به این موضوع هم فکر میکرد که اساسا مقوله سینما، جایی برای قمار کردن نیست. نمیشود با درنظر گرفتن المانهای فروش از جمله داستان و کارگردان و بازیگران و... امیدوار به قضا و قدر بود و همه تقصیرها را بر گردن شورای صنفی نمایش انداخت.
حال سینمای ما اصلا خوب نیست. این را همه میدانیم. اندام این سینما طی این سالها آنقدر نحیف شده است که از ریخت و قیافه افتاده است. جشنوارههای رنگ و لعابدار هم چشمهایمان را خیره نمیکند و فریبمان نمیدهد. هم بازیگران و سینماگران بیکار کم نداریم و هم آنها که مجبور شدند برای شندرغاز پول سر از شبکههای آنطرف آبی دربیاورند و پلهای پشت سر را خراب کنند.
برای همین است که از آدمی که از جنس سینماست توقع نمیرود، بیش از این بر این پیکر نیمهجان بنوازد.
الان دوره رفتارهای دهه شصتی گذشته است و دیگر مخاطب با پایین کشیدن فیلم یا گِل گرفتن در یک ساختمان هیجانی نمیشود. حالا این رفتارها نه تنها پذیرفته نیست که باعث میشود اختلافات و درگیریها در این سینمای نصفه و نیمه بیشتر از گذشته هم بشود.
آنچه میتواند به سینمای ایران و حتی رفع اشکالات و از بین بردن رانتها کمک کند، فضایی آرام و با منطق است که به آن بیش از همیشه نیاز داریم.
این تنشها جز آنکه مخاطبان را از سینما دور و دورتر کند، اثر دیگری ندارد و رفتارهای انتحاری هم نمیتواند به فروش فیلمی که مخاطب بنا به هر دلیلی نمیپسندد، کمک کند.