انتخاب/ سال60 بعد از نماز تا ساعت هشت صبح مطالعه کردم و گزارشها را خواندم.
جلسهعلنی تشکیل شد،اصلاحاتی در بودجه و سئوالاتی از وزرا. شهادت رحمتاللهعلیپور، روحانی مبارز اهل سنت را به علمای اهل سنت تسلیت گفتم. در دفترم تا ساعت دو بعدازظهر، مراجعاتی از نمایندگانداشتم.
سال61
جلسه علنی داشتیم. چند لایحه تصویب شد. در تنفس برای تماشاچیان درباره جنگ صحبتکردم. ظهر با نمایندگان چندین ملاقات داشتم. خاخام یهودیان با نماینده آنها و جمعی از سرانشان آمدند و مبلغ چهل و یک میلیون ریال [کمک] برای جبههها آوردند و سخت اظهار وفاداری کردند و چند خواسته داشتند مثلا اجازه با هم بودن کنیسه و مدرسه که اخیرا منع شدهاند وآزادی چند نفر زندانی که جرائم غیر سیاسی دارند و... من هم برای آنها در وحدت ریشه ادیانآسمانی صحبت کردم و تشابه نهضت ما با نهضت حضرت موسی7 از لحاظ تاریخی و محتوی واینکه وجود اسرائیل مزاحم همکاری مسلمین با یهودیهای عالم است.
سال62
هواپیماهای عراق به شش شهر حمله کردند و حدود 100 نفر شهید و 1000 نفر مجروح به جاگذاشتند و ریاست جمهوری اعلان کردند که از این پس در جواب شرارتهای بعث عراق به جزشهرهای متبرکه [شامل کربلا، نجف، کاظمین و سامرا] بقیه شهرهای عراق مورد حمله قرار خواهدگرفت
سال63
آقای رفیق دوست هم اطلاع داد مأموران موشکی لیبی، قرار است امروز وارد شوند. ظهر،اعضای کمیسیون کشاورزی آمدند و از وزارت کشاورزی و وجود فساد در خرید و مصرف گوشت و کود و سم و.... گله داشتند و قرار شد برای رسیدگی حکمی بدهم.
سال64
درباره بمبهایی که اخیراً سپاه ساخته است که به عنوان تلافی علیه عراق به کار برود، بحث شد. ساعت شش به اهواز رسیدیم. آقایان [علی] شمخانی و [محسن] رفیقدوست از دو خط مقدم آمده بودند. گزارش وضع را دادند. تثبیت شدهاند. برای انجام عملیات محدود در شمال جبهه امکانات و اجازه خواستند. انجام شد و برای تکمیل کارهای عملیات جاری مذاکره شد. یاسر از دزفول برای رسیدن به مدرسهاش به تهران برگشت. آقای [علی] شمخانی گفت حدود شش هزار نفر از نیروها تحت تأثیر [حمله] شیمیایی دشمن قرار گرفتهاند که حدود یک هزار نفر احتیاج به معالجه دارند و بیست نفر شهید شدهاند.
سال65
آقای روحانی گفت، دولت دستور داده مدارس تهران تعطیل شود. به نخست وزیر گفتم این کار مصلحت نیست. دشمن را تشویق به ادامه بمباران میکند و به سایر اجتماعات هم سرایت مینماید. قرار شد برای مشورت بیشتر دست نگه دارند.
سال66
آقای [علی اکبر] ناطق [نوری] آمد. درباره نامزدهای انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز مشورت کرد. گفتم باید تعادلی بین دو جریان باشد و روحانیت مبارز حامی یک گروه نشود. لیست پیشنهادی، یک طرفه به نفع یک جریان بود. آقای سعید الذاکرین آمد. درباره مسائل اداری و خطی حرف داشت.
ظهر آقای عبادی آمد. ذوق اختراع نظامی دارد. روی هدایت لیزری موشکها کار میکند. حمایت بیشتر میخواهد. قول حمایت دادم.
سال67
شب به جلسه مجمع تشخیص مصلحت رفتم. درباره هماهنگی اطلاعات خارج از کشور و همچنین درخصوص اختیارات تعزیرات حکومتی دولت در کنترل سازمان های دولتی بحث شد. آخر شب آقای [محمدعلی] انصاری از بیت امام تلفن کرد و گفت امام پیغام داده اند که درباره کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی برخورد محکمی داشته باشیم
سال68
گزارشی از برنامه خاموش کردن چاههای در حال سوختن منطقه عین خوش داد. دکتر ولایتی تلفنی گفت فرمانده نیروهای سازمان ملل [= یونیماک] اطلاع داده که عراقیها مانع خواهند شد و نقض آتش بس به حساب میآید. گفتم قرار بوده کاناداییها که مجری هستند، مسأله را با نیروهای سازمان ملل حل کنند.
سال69
از آسمان در هلیکوپتر، جزیره لاوان را بازدید کردیم. نفتکشهاى زیادى در انتظار نوبت بودند. ناهار را در باغى در کیش که متعلق به یکى از بومیان است، خوردیم. این باغ با آب باران و آب چاه، سرسبز است. عصر در پاویون ماندم و جواب نامة صدام[حسین، رییسجمهور عراق] را تهیه کردم. گزارشها را خواندم.
سال70
عصر دکتر ولایتى، مدیران تشریفات، حفاظت، روابط عمومى وزارت امورخارجه و دفترم، براى تنظیم برنامه برگزارى اجلاس سران اکو آمدند. از فردا عصر، سران اکو به ایران خواهند آمد. نحوه استقبال، بدرقه، مذاکرات، جلسات، تشریفات و بیانیه ها تنظیم شد. همشیرهزاده على آمد. در دانشگاه اصفهان درس مىخواند. از سهمیه رزمندگان است و به خاطر ضعف پایه تحصیلى، مىخواهد به رشتهای آسانتر برود.
سال71
بعد از نماز مقدارى کنار دریا پیادهروى کردم. بعد از صبحانه به فرودگاه رفتیم. بعضى از همراهان منجمله اعضاى دفتر و مهدى و یاسر تأخیر داشتند. ساعت نُه و ربع وارد بوشهر شدیم. باران مىبارید. خانواده هم همراه بودند که بعد از ظهر به تهران برگشتند. مهدى با من ماند.
استقبال مردمى در خیابانها بسیار باشکوه بود. در جمع خانوادههاى ایثارگران و سپس در جمع مردم در ورزشگاه بزرگ شهر صحبت کردم. خیر مقدمها و سرودها و اشعار مداحىها به زبان محلى جالب بود.