مثلث/ متن پیش رو در مثلث منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
از مدتها پیش برخی از شخصیتهای فکری اصلاحات در مورد ریزش هسته سخت طرفداران اصلاحات در جامعه، هشدار داده بودند. بر این اساس رویکرد پراگماتیک بخشی از بدنه اصلاحطلبان برای نزدیکی به قدرت به هر قیمت و نداشتن یک گفتمان جامعهنگر به همراه سوءاستفاده برخی سیاسیون از این توان در راستای ورود به مراکز قدرت سبب رویگردانی طرفداران قدیمی این جریان سیاسی خواهد شد.
اصلاحطلبان در تعیینکنندهترین شرایط دوران حیات خود به سر میبرند؛ آنها درست در وضعیتی که گمان میکردند به بهترین موقعیت خود بعد از سال 88 رسیدهاند حالا گویی در موقعیت قرار گرفتهاند که شاید از صحنه سیاسی حذف شوند. یک اتفاق مهم رخ داد؛ بخش مهمی از بدنه آنها جدا شده و راهی دیگر در پیش گرفته است. حالا آنها ماندهاند و حاکمیتی که همچنان نسبت به آنها بیاعتماد است، رئیسجمهوری که با حمایت آنها به قدرت رسیده و اکنون بینیاز از آنها به نظر میرسد. این وضعیت فوقالعاده را چگونه میتوان تحیلیل کرد؟
روایت یک ریزش
واکنشها به سخنان رئیس دولت اصلاحات در فضای مجازی نشانهای از ریزشی است که گریبانگیر بدنه اجتماعی اصلاحطلبان شده و حالا به هسته اصلی آن رسیده است. «تکرار میکنم» برای ناظران سیاسی آشناست. عبارتی که در انتخاباتهای مجلس شورای اسلامی سال 94 و در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 برای متحدکردن صفوف اصلاحطلبان از سوی رئیس دولت اصلاحات استفاده شد، تا سبد رای اصلاحطلبان به حساب حسن روحانی پر شود. با این حال آنچه در شش ماه اخیر در طبقات اجتماعی اصلاحطلبان رخ داده بهخوبی نشان میدهد که این بدنه بهشدت در حال تضعیف است. بدنهای که دیگر با یک تکرار میکنم به سمت هیچ گروه سیاسی اصلاحطلبی متمایل نمیشود. جدیترین رویدادی که اتفاق فوق را تشدید کرده، واکنشها به سخنان رئیس دولت اصلاحات است که سوژه شبکه خبری بی بیسی نیز شد. در طول رقابتها و کشمکشهای سیاسی مهمترین نقطه اتکای اصلاحطلبان در جامعه اقشاری بودهاند که در ادبیات ژورنالیستی عنوان نخبگان از آنان یاد میشود.
البته این عنوان بسیار کلی است، بهخصوص آنکه سهم مهمی از نخبگان جامعه به طیف مقابل اصلاحطلبان گرایش دارند. بااینحال شکی نیست که بسیاری از طرفداران اصلاحطلبان که به صورت پیوسته بهعنوان حامی آنان وارد مبادلات سیاسی میشوند، اغلب در بین افرادی با تحصیلات بالای دانشگاهی،تکنوکراتهای تجاری، دانشجویان یا با گرایشات فرهنگی بر خلاف جریان عمومی جامعه قرار دارند. پس از فتنه سال 88 بخشی از جریان اصلاحطلبان بهطور کامل از جامعه کشور حذف شد و بخشی دیگر تلاش کرد با قرارگرفتن بر مرز ظریفی فاصله خود را با نظام حفظ و در عین حال همچنان از این بدنه اجتماعی به نفع خود استفاده کند. بهوضوح در انتخابات سال 94 چنین تفکری بر انتخاب اشخاص لیست اصلاحطلبان سایه افکنده بود.
ورود افرادی همچون علی مطهری، بهروز نعمتی و کاظم جلالی به این لیست نشانهای از همین تفکر بود؛ حفظ رابطه با نظام و درعینحال استفاده از توان بدنه اصلاحطلب در سطح جامعه تا افکار عمومی برای رای به اصلاحطلبان بسیج شوند. ازهمینرو بود که رئیس دولت اصلاحات به صورت مستقیم وارد عمل شد و تلاش کرد با یک پیام در شبکههای اجتماعی، افکار عمومی همین بدنه را به میدان بیاورد؛ راهبردی که حداقل در تهران به موفقیت تاریخی انجامید.
اعلام خطر زیباکلام
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی میگوید: «آقای عارف و بسیاری از اصلاحطلبان دچار یک اعتماد به نفس کاذب شدهاند. آقای عارف چنان از انتخابات سال 98 صحبت میکنند که انگار تنها مساله مهم آنها انتخابات و رد صلاحیتهاست. انگار ایشان در کره ماه یا سوئیس زندگی میکنند. ایشان اصلا متوجه این نیستند که از اعتماد عمومی نسبت به اصلاحطلبان و فراکسیون امید کاسته شده است.» این تحلیلگر مسائل سیاسی با بیان اینکه نه عملکرد آقای روحانی و نه عملکرد فراکسیون امید عملکرد قابل توجهی بوده است، ادامه میدهد: «شرایط برای 98 متفاوتتر از 94 است. چه آقای عارف و چه سایر شخصیتهای اصلاحطلب به جای آنکه نگران عملکرد شورای نگهبان باشند باید نگران اعتماد ازدسترفته اصلاحطلبان باشند و باید سعی کنند آب رفته به جوی را بازگردانند. در جریان اعتراضات اخیر ما شاهد بودیم که معترضین هیچ توجه، ارزش و احترامی برای اصلاحطلبان قائل نبودند. با این حرف نمیخواهم سردی آنها را به همه حامیان جریان اصلاحات نسبت دهم، اما واقعیت این است که آن گرما و پشتیبانی که در انتخابات 29 اردیبهشت نسبت به اصلاحطلبان وجود داشت مقدار زیادی کاهش پیدا کرده است. موضعگیریهای اصلاحطلبان چه در مجلس چه بیرون از آن، حداقل انتظارات مردم را برآورده نمیکند و این باعث شده است که شکافی بین مردم هوادار اصلاحطلب با این جریان سیاسی به وجود بیاید. من فکر میکنم که رهبری اصلاحطلبان به بازبینی به عملکردشان نیاز جدی دارند. اگر آنها نخواهند این را بپذیرند که مقدار زیادی از اقبال عمومی را از دست دادند، از نظر رفتاری با اصولگرایان تفاوتی پیدا نمیکنند. اصولگرایان هم وقتی در دوم خرداد 76 با سردی مردم روبهرو شدند، در این 20 سال هیچ وقت نخواستند در آینه به خودشان نگاهی بیندازند. امروز هم اصلاحطلبان هم همین رفتار را از خود نشان میدهند.»
به اعتقاد زیباکلام، اصلاحطلبان باید کاستیهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را برای مردم توضیح دهند و بگویند چه کار میتوانستند انجام دهند که نکردهاند و بگویند چه چیزهایی دست آنها نیست. اما آنها هم مثل آقای روحانی رویشان را به سمت دیگری گرفتهاند و نمیخواهند نارضایتیها را ببینند. آنها میتوانستند بعد از اعتراضات اخیر درباره موضعگیری خود به مردم توضیح دهند. فارغ از درستی یا نادرستی این موضعگیری، آنها اصلا توجهی به اعتراضات مردم نشان ندادند و درست رفتاری کردند که اصولگرایان از خود نشان میدهند.
هراس عبور از روحانی
دراینمیان البته رسانههای اصلاحطلب هم هر کدام رویهای جداگانه در برخورد با این ماجرا داشتند. روزنامه اعتماد دراینمورد نوشت که بر سر شاخ نشسته و بن میبرند. همانهایی که ساز «عبور از روحانی» را کوک کرده و به فردای بعد از او نمیاندیشند. بدون در نظرگرفتن شرایط و محدودیتهای موجود، مطالبات برحق اما برزمینمانده را پتک کرده و بر سر دولت و حامیان اصلاحطلبش میکوبند. حال آنکه اگر رقیب هم راهی پاستور میشد، معلوم نبود از این بهتر عمل کند. «عبور از روحانی» آتشی است که هم اصلاحطلبان پشیمان بر آن هیزم میریزند و هم اصولگرایان تندرو. تندروهای اصولگرا گمان میکنند که عبور از روحانی به منزله عبور از اصلاحطلبی و نهایتا بازگشت به دامن آنهاست. برخی بهظاهر اصلاحطلب نیز تصور میکنند با خالیکردن پشت رئیسجمهور و انتقاد از او فضا را برای حضور پرقدرتتر در انتخابات آتی مهیا میکنند. ازهمینرو است که شاهدیم برخی به اسحاق جهانگیری پیشنهاد خروج از دولت میدهند تا چهار سال پیشرو را صرف بیان نظرات خود کند و در صورت کاندیداتوری در ١4٠٠ به چوب ناکامیهای روحانی رانده نشود. بازندگان انتخابات ٩6 که گویی در اردیبهشتماه متوقف شده و با همان رویکرد تبلیغاتی سفر میروند و سخنرانی میکنند نیز در خیال جذب رایهایی هستند که از سبد روحانی میریزد. هیچ یک از دو گروه مذکور اما به آخر و عاقبت این عبورکردنها فکر نمیکنند. نه یادشان مانده حاصل «عبور از خاتمی» چه بود و نه تندروهای اصولگرا دست از خوشخیالی برداشته و با شنیدن شعارهای ساختارشکنانه اعتراضات اخیر به خود میآیند. دود آتش «عبور از روحانی» به چشم همه میرود و اصلاحطلب یا اصولگرا نمیشناسد. ازهمینرو است که انتظار میرود فعالان سیاسی از هر دو جناح قبل از دمیدن بر این آتش سناریوهایی احتمالی را در نظر بگیرند. تحلیلگران خوشبینتر بر این باورند که با عبور از روحانی فضای سیاسی کشور به سال ٨4 شبیه شده و زمینه ظهور رئیسجمهوری پوپولیست فراهم میشود. بهعنوان مثال مرتضی حاجی، وزیر دولت اصلاحات در گفتوگویی با هفتهنامه صدا گفته بود: «اصلاحطلبان باید از اعتبار و سرمایه اجتماعی که برای حسن روحانی هزینه کردند، مراقبت کنند. ازاینرو عملکرد دولت او را زیر ذرهبین دارند و نقد مصلحانه میکنند اما در همین حال تاکید دارند که عبور از روحانی خطایی استراتژیک است؛ خطایی که در صورت وقوع، نتیجهای جز احیای پوپولیسم و افراطیگری ندارد.» صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز ضمن انتقاد از ایده «عبور از روحانی» بر ضرورت حمایت از دولت تاکید کرده و به اعتمادآنلاین گفته بود: «اگر آقای روحانی و دولت ایشان از نظر اقتصادی موفق نشوند در آن صورت شانس اصولگرایان بهخصوص جریانهای پوپولیست و تندرو خیلی زیاد میشود؛ چون اتفاقی که میافتد این است که کسر قابل توجهی از کسانی که به آقای روحانی رای دادند، نه تنها دیگر به نامزد اصلاحطلبان و اعتدالیون رای نمیدهند، بلکه اساسا پای صندوق رای حاضر نمیشوند و در انتخابات شرکت نمیکنند.»
توصیه به روحانی
محمود صادقی، از چهرههای اصلاحطلب مجلس هم گفته است که تهدیدهایی برای ائتلاف صورتگرفته میان اصلاحطلبان و آقای روحانی وجود دارد و باید آن تهدیدها را تحلیل و مشکلات را با گفتوگو و تفاهم حل کرد. لازم است که آقای روحانی بهدقت به این تحلیلها توجه کرده و همچنین سعی کند که فاصله بهوجودآمده بین خود و اصلاحطلبان را ترمیم و از تشدید آن جلوگیری کند. همچنین بعد از شکلگیری دولت دوازدهم، تمایلات و نشانههایی از گسترش فاصله بین آقای روحانی و اصلاحطلبان به وجود آمده که قابل کنترل و ترمیم است. تلقی من این نیست که در سال 84 عبوری از راه و رئیس دولت اصلاحات رخ داد. درواقع منشأ ناکامی در انتخابات به دلیل عبور از رئیس دولت اصلاحات نبود بلکه اشتباهی که اصلاحطلبان بهخصوص در تعدد کاندیداهای معرفیشده داشتند، عامل اصلی شکست در انتخابات بود. جمع آرای اصلاحطلبان در سال 84 بهگونهای بود که اگر وحدتی میان آنها شکل میگرفت، برنده انتخابات بودند و این موضوع بیش از آنکه به معنای عبور از رئیس دولت اصلاحات باشد حاکی از اشتباه تاکتیکی و غفلتی بود که صورت گرفت که به معنای عبور از رئیس دولت اصلاحات نبود. بنابراین در آن زمان افرادی بودند که شعارهایی مبنی بر عبور از دولت میدادند اما در عرصه عمل چنین عبوری محقق نشد. حمایت از روحانی از ابتدا حمایتی بیقیدوشرط نبود که در حال حاضر این موضوع مطرح شود که اصلاحطلبان دچار تغییر گفتمان و فاز شدهاند، زیرا ائتلافی که در سال 92 صورت گرفت ائتلاف نانوشتهای بود و در ادامه در سال 96 هم باز اصلاحطلبان در حمایت خودشان از دولت سهمخواهی نداشتند و این ائتلاف را مکتوب نکردند که برمبنای چه شرایط و قول و قرارهایی تصمیم به حمایت از آقای روحانی گرفته شده است. در حال حاضر انتقاد از آقای روحانی نباید به معنای شانه خالیکردن از زیر بار مسئولیت تلقی شود.
زنگ خطری برای بدنه اصلاحطلبان
از مدتها پیش برخی از شخصیتهای فکری اصلاحات نسبت به ادامه چنین روندی هشدار داده بودند؛ هشداری که عمده محور آن بر ریزش هسته سخت طرفداران اصلاحات در جامعه متکی بود. بر این اساس رویکرد پراگماتیک بخشی از بدنه اصلاحطلبان برای نزدیکی به قدرت به هر قیمت و نداشتن یک گفتمان جامعهنگر به همراه سوءاستفاده برخی سیاسیون از این توان در راستای ورود به مراکز قدرت سبب رویگردانی طرفداران قدیمی این جریان سیاسی خواهد شد.
بهعنوان مثال محمدرضا تاجیک بارها نسبت به ادامه چنین روندی هشدار داده است. وی در گفتوگو با روزنامه اعتماد با اشاره به عدم توانایی اصلاحطلبان و رأس بدنه برای ارتباط با مردم میگوید: «باید با مردم رابطه برقرار کند؛ از عرش به فرش بیاید. بارها گفتهام اصلاحطلبان باید یک ریش گفتمانی داشته باشند که با آن بروند تجریش! یعنی اگر نتوانند مفاهیم انضمامی را وارد آحاد تعریفی گفتمانی خود کرده و مفاهیم، کماکان انتزاعی باقی بمانند، یعنی مفاهیم تجریدی با تودههای مردم و دهکهای پایین جامعه ارتباط برقرار نکند، باید انتظار دو گام به پس را داشته باشند. باید از چنبره مفاهیم خودساختهای مثل پوپولیسم خارج شوند و اسیر مفاهیم و آموزههای دهههای ٣٠ و 4٠ مارکسیستی نباشند و خارج شوند. بدانند که پوپولیسم امروز معنای دیگری پیدا کرده است. پوپولیسم امروز جنبش مترقی پستمدرن است. بنابراین تلاش کنیم با تودههای مردم رابطه برقرار کنیم، تمرکز خود را از نخبگان کمتر کنیم، نه اینکه عبور کنیم، اما نیم نگاهی هم به تودههای مردم داشته باشیم. وقتی به جامعه و مردم میاندیشیم، تلاش کنیم این اندیشیدن، انضمامی باشد. در این صورت ما میتوانیم تاریخ آینده خود را بسازیم. حالا و با راه افتادن موج هشتگی علیه رئیس دولت اصلاحات در فضای مجازی به نظر میرسد این هشدار رنگ واقعیت به خود گرفته است.
هشتگهای ضداصلاحات از درون اصلاحات
همه چیز از دیدار اعضای انجمن مدرسین دانشگاهها با رئیس دولت اصلاحات آغاز شد که در آن سخنانی در خصوص ضرورت ادامه اصلاحات از درون نظام و همچنین نسبت دادن صفت هیجانزده به برخی آشوبگران همراه شد. به نظر میرسید که این سخنان بلافاصله با استقبال جریانهای حامیاصلاحطلبان در فضای مجازی روبه رو شود، اما ماجرا عکس این جریان شد و موجی از اعتراضات ساختارشکنانه علیه رئیس دولت اصلاحات فضا را در برگرفت. بیبیسی فارسی در همین باره مینویسد: «در فاصله کمتر از ۲۴ ساعت، هشتگی به نام #براندازم نزدیک به ۳۰ هزار بار توئیت شد. محتوای این توئیتها انتقاد شدید از آقای خاتمی، تاکید بر برانداز بودن و مخالفت تمامعیار با هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرای جمهوری اسلامی بوده است. چنین وضعیتی به معنای آن است که اکنون روشنتر از هر زمان دیگر میتوان دریافت که الگوی تقسیمبندی نیروهای سیاسی موثر به اصلاحطلب - اصولگرا دیگر قابلیت توضیح و تبیین معادلات و مناسبات سیاسی را ندارد. البته چنین نتیجهگیری کاملا کلی و براساس برخی فرضیات کلی است و بهطور حتم صفوف طرفداران نظام جمهوری اسلامی منسجمتر از آن است که بخواهد در این چارچوب بگنجد. شاید اصلیترین تهدید همان گونه که در ابتدای این مطلب گفته شد به بدنه خود اصلاحطلبان بازگردد. بدنهای که در دو انتخابات پیاپی به حسن روحانی رای داد و در انتخابات مجلس شورای اسلامی چشم بسته به تمام لیست رای داد. حالا این بدنه تمام آرزوهای خود را از دست رفته میبیند. حسن روحانی کوچکترین قدمیدر خصوص شعارهای خود مورد پسند این جریان برنداشته و علاوه بر آن حالا وضعیت بهگونهای شده که دولت دوازدهم فاقد هرگونه ایدهای برای حل مشکلات کشور است. فراکسیون امید هم در مسیر راهبردی که علی لاریجانی بهعنوان نماینده جناح راست سنتی برای آن تعریف کرده حرکت میکند، بهگونهای که بارها و بارها گلایههای گوناگونی از شخص عارف منتشر شده است. اکنون سوال این است که با این حساب آیا توانی برای اصلاحطلبان جهت حضور پیروزیآفرین در انتخاباتهای آینده باقی مانده است. مهمترین نگرانیای که هماکنون ذهن برخی سران اصلاحطلبان را مشغول خود کرده است، مشخصشدن تکلیف انتخاباتهای بعدی است. همه میدانند که این بار تکرار میکنم کارساز نیست و مورد اقبال قرار نمیگیرد.
تغییر تاکتیک
حالا اما اصلاحطلبان در عرصه اکت سیاسی با دو انتخابات مهم مواجه هستند. نزدیکترین انتخابات نیز رقابت بر سر کرسیهای پارلمان است. تجربه اصلاحطلبان در انتخابات مجلس ۹۴ از یک سو و اما و اگرهایی که درباره عملکرد فراکسیون امید طی دو سال اخیر مطرح شده، از سوی دیگر، جریان اصلاحات را بر سر چند راهههایی قرار داده که چارهای ندارند جز آنکه برای دو سال دیگر از امروز فکری بکنند. آنها که تا چندی پیش مهمترین مسالهشان ائتلاف کردن یا نکردن با جریان اعتدال بود و اینکه با چه سازوکاری انتخابات مجلس یازدهم را کلید بزنند، امروز تردید بر سر سرلیستها هم به دایره ابهاماتشان اضافه شده و علامت سوالهایی بیشتر پیش رویشان قرار گرفته است، تا آنجا که در کنار بحث داغ ائتلاف، زمزمه تغییر سرلیست برای انتخابات 98 یا اضافه شدن لیدری دیگر در اردوگاه چپ به گوش میرسد. در این میان نام اسحاق جهانگیری نیز بیش از هر فرد دیگری از سوی اصلاحطلب مطرح میشود. زمانی بهعنوان گزینهای برای ۱۴۰۰ و زمانی هم فردی برای نقشآفرینی در قالب لیدر اصلاحات در پارلمان خودنمایی میکند؛ بحثهایی که نشان از یک تغییر تاکتیک در اردوگاه اصلاحطلبی دارد و حتی اگر این گمانه که جهانگیری سرلیست اصلاحطلبان در انتخابات ۹۸ باشد را دور از ذهن بدانیم اینکه قرار است چهرهای دیگر در کنار عارف قرار بگیرد، چندان نامعقول و غیرممکن نیست. به ویژه آنکه خود عارف هم از اینکه بار سنگین همه تصمیمات در بهارستان به دوش او میافتد، گلایه دارد. اما سوال اینجاست که آیا اصلاحطلبان به جز جهانگیری به گزینه دیگری هم برای سرلیستی فکر میکنند؟
جرقه تغییر سرلیست
انتقادات نسبت به محمدرضا عارف در جایگاه ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان و رئیس فراکسیون امید کار را به جایی رساند که جسته و گریخته زمزمههای عبور از عارف به گوش میرسد؛ اما این زمزمهها به سرعت تغییر مسیر داد و از عبور، به ایده حضور پررنگتر چهرههای تاثیرگذار در مجلس رسید. عبدالله ناصری از فعالین سیاسی اصلاحطلب که جرقه اولیه ایده سرلیستی جهانگیری را مطرح کرد یکی از دلایلش برای طرح چنین مبحثی کمرنگ شدن نقش جهانگیری در دولت و استفاده بهینه از ظرفیت او دانست. حتی این حضور را مقدمهای برای 1400 دانست. ناصری درباره اینکه سرلیست چقدر میتواند در پیروزی یک لیست یا موفقیت یک جریان در مجلس موثر باشد به خبرآنلاین گفت: «براساس تجربهای که در جریان اصلاحطلبان داشتیم انتخاب سرلیستها خیلی موثر نیست به ویژه بعد از اعتراضات اخیر حتما توانمندیهای افراد مورد ارزیابی تکتک رایدهندگان قرار خواهد گرفت و از آنجایی که شخصیتهای کاریزماتیک فراخوانشان میتواند موثر باشد، بنابراین برای هدر نرفتن رای بهتر است که لیست از افرادی باشد که آن تمایلات و مطالبات افراد را نمایندگی کنند.»
چرا جهانگیری؟
وقتی دلیل مطرحشدن اسحاق جهانگیری بهعنوان سرلیستی انتخابات 98 جای خود را در بحثهای سیاسی باز میکند، یک سوال هم مطرح میشود «چرا جهانگیری؟» سوالی که عبدالله ناصری در گفتوگو با خبرآنلاین اینگونه به آن پاسخ گفت: «آقای جهانگیری شخصیت مناسبی است تا در کنار آقای عارف وارد انتخابات مجلس شوند و حتی اگر عزمی برای ۱۴۰۰ هم وجود داشته باشد موقعیت دو ساله مجلس میتواند کمک کند.» ناصری معتقد است: «جهانگیری در انتخابات ۹۶ ذهنیت خوبی از خود در ذهن جامعه باقی گذاشته است و باتوجه به تسلطش بر امور اجرایی و تجربه قانونگذاری که در مجلس داشته میتواند یک سرلیست خوبی برای جریان اصلاحات باشد. البته این مساله نیاز به تصمیم جمعی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان دارد.»وقتی هم پای حمایت جریان اصلاحطلب از این گزینه احتمالی به میان آمد، ناصری گفت: «اگر آقای جهانگیری تصمیم بگیرد در این میدان حاضر شود توافق در مورد ایشان قطعا وجود خواهد داشت.» او درباره افراد دیگر غیر از جهانگیری گفت باید باتوجه به فضای دو سال دیگر تصمیم گرفت
مجید انصاری سرلیست دوم اصلاحات؟
لیدرهای اصلاحطلب در مجلس انگشت شمار هستند، آنچنان که در موقع تصمیمگیریهای حساس آنچنان نفوذ و تاثیرگذاری هم از سوی آنها مشاهده نمیشود تا بتواند یک قانون را در جهت مطالبات اصلاحطلبان به تصویب برساند؛ این مهمترین استنباطی است که در طول دوسال گذشته جریان چپ را به فکر فرو برده تا یک چهره دیگر در کنار عارف برای سرلیستی سال 98 معرفی کند. اما کدام چهره ظرفیت تبدیل شدن به سرلیست مجلس را دارد؟ محمود میرلوحی از اعضای شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان درهمین رابطه به خبرآنلاین گفت: «اصلاحات چهره شاخص برای معرفی کم ندارد و طبیعی است وقتی چهرههای شاخص در مجلس بیشتر باشد، کفه ترازو اصلاحات نیز سنگینتر است.» او گفت: «جریان اصولگرا به دلیل رفتار و منشاش چهرههای تاثیرگذارشان کمتر است اما در جریان اصلاحات ما چهرههای بسیاری داریم، بنابراین اگر نظارت استصوابی اصلاح شود اصلاحطلبان میتوانند چهرههای موثرتری وجود داشته باشد.» وقتی صحبت به سرلیستی جهانگیری رسید، از جنس صحبتهای میرلوحی مشخص بود که این تمایل در میان اصلاحطلبان جامعیت دارد اما احتمالاتی هم وجود دارد که آنها را در این تصمیم دست بهعصا کرده است. او گفت: «آقای جهانگیری دارای توانمندی بسیاری است به ویژه در جریان انتخابات اخیر هم نشان داد که چه توانمندیهایی دارد و بحث در مورد سرلیستی موکول به مباحث بعدی است. به هر حال این تصمیم باید در شورای عالی سیاستگذاری مطرح شود.» میرلوحی درباره اینکه چه کسانی قابلیت این را دارند که به سرلیستی اصلاحطلبان تبدیل شوند گفت: «ما چهره برای معرفی کم نداریم و فقط مشکلمان نظارت استصوابی است.» او در این راستا از اشخاصی مانند موسویلاری، مجید انصاری، بیطرف و مرتضی حاجی نام برد و گفت بسیاری از چهرههای دیگر هستند که میتوانند در مجلس حضور داشته باشند و تاثیرگذار هم باشند اما مشکل همان موضوع رد صلاحیتهاست.
کاری اساسیتر از سرلیست
هرچند گمانهزنیها درمورد سرلیستیها داغ شده است اما عدهای معتقدند که مشکلات را باید اساسیتر از سرلیستی دید. یکی از این افراد احمد حکیمیپور است که به خبرآنلاین گفت: «به نظر من فعلا نباید روی مصادیق برویم، بلکه باید بر ساختار، گفتمان و رفتار متمرکز شویم و عملکردمان را ارزیابی و آسیبشناسی کنیم.» او با بیان اینکه هدفم نقد فرد نیست و نقد فرآیند است، گفت: «لازم است ما فرآیندها را مورد بررسی قرار دهیم تا بتوانیم جریانی پویاتر داشته باشیم. ما باید اول جریان تصمیمگیری را شفاف کنیم تا پاسخگویی را بهدنبال داشته باشد.»