انتخاب/ 28 دی در خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی (ره)



سال60

دکتر مصلحی‌، فرزند آقای‌ آیت‌الله‌ اراکی‌ آمد. ایشان‌ در بیمارستان‌ قلب‌بستری‌ هستند وراجع‌ به‌ مشکلات‌ کار، در پیاده‌ کردن‌ بیانیه‌ الجزایر گفت‌. مدعی‌بود که‌ احتمالا دست‌ مرموزی‌نمی‌گذارد کارها پیش‌ برود و کار شکنی‌ می‌شود.چند نمونه‌ گفت‌ که‌ خیلی‌ دلالت‌ نداشت‌.ایشان‌ را به‌ آقای‌ بهزاد نبوی‌ معرفی‌کردم‌ که‌ به‌ حرفهایش‌ رسیدگی‌ کنند. حقوقدان‌ است‌. مدتی‌هم‌ برای‌ اجرای‌ بیانیه‌ به‌ لاهه‌ رفته‌ است‌. شب‌ در مجلس‌ ماندم‌ و مقداری‌ به‌ تلویزیون‌ نگریستم‌.افشاگری‌ گروهکها بود و خبر کشف‌ مرکز انتشارات‌ و چاپ‌ گروه‌ رنجبران‌ (مسلح‌ کمونیست‌)

سال61
به‌ خاطر کسالت‌ به‌ مجلس‌ نرفتم‌. با آقای‌ ربانی‌[املشی‌] تماس‌ گرفتم‌. ایشان‌ سخت‌ رنجیده‌است‌ و از طرف‌ اطرافیان‌ تحت‌ فشار است‌ که‌ سمتی‌ نپذیرد. ایشان‌ را نصیحت‌ کردم‌ و گفتم‌ این‌مقابله‌ به‌ حساب‌ می‌آید و خسارت‌ دارد. قرار شد قبول‌ کند. احمد آقا هم‌ قضیه‌ را تعقیب‌ می‌کرد که‌بشود. بالاخره‌ پیش‌ از ظهر اطلاع‌ داد که‌ پذیرفته‌ است‌. به‌ احمد آقا اطلاع‌ دادم‌. اگر حکم‌ ایشان‌اعلام‌ شود، به‌ خیلی‌ از بحث‌ها خاتمه‌ خواهد داد. آقای‌ [عباس‌ واعظ] طبسی‌ از مشهد، عفت‌ رابرای‌ شرکت‌ در مراسم‌ غبارروبی‌ دعوت‌ کردند. با فاطی‌ و خانم‌ مطهری‌ به‌ مشهد رفتند.


سال62
اول‌ شب‌ به‌ دفتر [آیت‌الله‌]آقای‌ خامنه‌ای‌ برای‌ کارهای‌ مقدماتی‌ قرارگاه‌ مرکزی‌ هدایت‌ عملیات‌ آینده‌ رفتم‌. آقایان‌ رحیم‌ صفوی‌ و سرهنگ‌ قویدل‌، اسامی‌ مسئولان‌ اصلی‌ قرارگاه‌ و چارت‌ ستاد را دادند؛ که‌ قرار شد رسیدگی‌ شود.
شام‌ در منزل‌ آقای‌ [موسوی‌]اردبیلی‌ [رئیس‌ دیوان‌ عالی‌ کشور] مهمان‌ بودیم. به‌ همراه‌ سران‌قوا و احمدآقا نوارهایی‌ از مکالمات‌ یکی‌ از سران‌ ضدانقلاب‌ خارج‌ با ضدانقلاب‌ داخلی‌ را گوش‌دادیم‌.

سال63
تا ساعت‌ نه‌ونیم‌ صبح‌، در منزل‌ بودم‌. آقای‌ اقبالی‌ آمد و کمبودها و نیازهای‌ حفاظت‌ و ازجمله‌ بلاتکلیفی‌ واحد حفاظت‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ را گفت‌. سپس‌ به‌ باغ‌ شیان‌ که‌ نمایشگاه‌صنایع‌ نظامی‌ سپاه‌ شده‌، رفتیم‌ و تا ساعت‌ هفت‌ شب‌، تقریبا یکسره‌ از طرحها و پیشرفتهای‌ صنایع‌نظامی‌ سپاه‌ بازدید به‌ عمل‌ آوردم‌ و محققان‌ و مخترعان‌ توضیح‌ دادند. در طرح‌ ساخت‌ موشک‌شبیه‌ تاو ـ که‌ تقریبا نزدیک‌ به‌ کمال‌ است‌ ـ موفقیت‌ و پشتکار جوانان‌ حیرت‌انگیز است‌. اقدامات‌تهیه‌ امکانات‌ دفاعی‌ جنگ‌ شیمیائی‌، با همه‌ اقسام‌ معمول‌ پدافندی‌، بسیار چشمگیر است‌. ارتش‌هم‌ با آن‌ همه‌ امکانات‌ و سوابق‌، نیازمند به‌ کارگیری‌ این‌ وسایل‌ است‌.


سال64
در منزل بودم. احمدآقا آمد. درباره بنیاد مستضعفان و مشکل اداره آن و تفکیک اموال مجهول المالک و غیر مجهول و نظریه آقای [موسوی]اردبیلی و آقای [طهماسب]مظاهری بحث شد. قرار شد که عجله نشود و کار بیشتری برای تصمیم‏گیری لازم است. درباره جنگ، آخرین وضع را برای اطلاع امام توضیح دادم


سال65
بعد ازنمازبه مجلس رفتم. با جبهه تماس گرفتم. در منطقه نفت‌شهر، ارتفاع مهمی در شرق نفت‌شهر را گرفته‌ایم. د رجنوب هم به طرف بصره پیشرفت داشته‌ایم. قبل از دستور در جلسه علنی سخنانی ایراد کردم۱. که بیشتر به منظور جا افتادن حضورم در تهران قبل از رفتن به جبهه بود۲.

به دفترم آمدم. آقای [علی‌اکبر]ناطق‌نوری آمد و برنامه‌ای برای عمل در داخل عراق ارائه داد که قرار شد بعد ازسفرم بررسی شود. آقای سید‌زاده آمد و در مورد سفر رئیس مجلس صحرا مشورت کرد.

سال66
عصر همراه با جمعی از فرماندهان سپاه از جمله [محمد] فروزنده و رحیم صفوی و [حسن] دانائی و دکتر روحانی و محافظان به سوی فاو حرکت کردیم. در راه آقای فروزنده درباره وضع خوزستان و اراضی آنها و تاسیسات در راه و مخصوصاً نخلستان‌های اطراف بهمن شیر، اطلاعات مفیدی داد.
کنار بهمن شیر پیاده شدیم و سدی که روی آن، برای عبور به طرف فاو زده‌اند، تماشا-
کردیم. نخلستان‌ها نسبتاً سالم مانده، ولی صاحبان آنها مهاجرت کرده‌اند و فقط برای هرس و چیدن خرما می‌آیند. به پل بسیار مهم روی اروند رسیدیم. پیاده شدیم. کار بسیار عظیمی است. با لوله‌های بزرگ، تمام اروند را در جائی که حدود هفتصد متر عرض دارد، پرکرده که آب را عبور می‌دهد و روی آن را آسفالت ضخیمی کرده‌اند

سال67
فهیمه خانم دختر امام و فاطمه خانم همسر احمدآقا برای دعوت جهت شرکت در سمینار زنان در دهه فجر آمدند. مقداری درباره کارهای جمعیت زنان صحبت شد و برای امور مالی استمداد کردند


سال68
ساعت هفت و نیم بامداد عفت به خانه رسید. بچه‌ها برای استقبال به فرودگاه رفته بودند. به دفترم رفتم. جمعی از زنان فرهنگی به مناسبت روز زن و میلاد حضرت فاطمه(س) آمده بودند. خانم سپیده کاشانی اشعاری از سروده‌های خودش خواند. یک کتاب امیرکبیر به او جایزه دادم. سرودی توسط دختر بچه‌های شاهد اجرا شد. برای آنها صحبت کردم .

سال69
دکتر ولایتى، [وزیر امورخارجه]، اطلاع داد که سفیر ژاپن گفته است، آمریکایی‌ها مى‌گویند خبرى رسیده که تعدادى از هواپیماهاى نظامى و غیر نظامى عراق، در ایران نگهدارى مى‌شوند و یک افسر نیروى دریایى آمریکا هم در مصاحبه‌اى، به این موضوع اشاره کرده است؛ گفتم تکذیب کنند.

[آقای محمد سعیدی‌کیا]، وزیر راه و ترابری، اطلاع داد که تعدادی هواپیماى مسافربرى عراق، امروز آمده‌اند. خبرها، از توسعه جنگ مى‌گویند.کار زیادى از دفترم آورده بودم که تا آخر شب انجام شد.

سال70
ساعت هشت صبح صبحانه خوردم و با هلی‌کوپتر به دفترم رفتم. عفت و اقدس خانم در لتیان ماندند. بچه ها براى کارهایشان و مدرسه فرزندان‌شان، همگى شب رفته بودند.

آقاى [عبدالله]نورى، وزیر کشور آمد. گله مجمع روحانیون مبارز را به‌خاطر مطالب تندى که در بولتن خبرى جامعه روحانیت مبارز، علیه بعضى از اعضای مجمع روحانیون درج شده، آورد؛ گفتم تذکر مى دهیم. ضمناً گفتم به آنها هم بگوید، گرچه بعضى از سران تندروها سکوت کرده اند، ولى تعدادى از رفقاى تندترشان هنوز حرفهاى نادرست و تندى مى گویند؛ گفتم اصولاً باید فکرى براى همه بولتن‌ها کرد

سال71
آقایان [سیدیحیی] رحیم صفوى، [قائم‌مقام فرمانده کل سپاه] و [عبدالحسین] سیف‌اللهى، معاون عمرانى استاندارى [اصفهان] گزارش کار دادند. سپس براى شرکت در مراسم صبحگاهى مشترک نیروهاى مسلح به مرکز آموزش سپاه رفتیم که تحت‌الشعاع مراسم فارغ‌التحصیلى دانشجویان سپاه قرار گرفت. بعد از دیدن سان و استماع گزارش‌ها، سرود و اشعار جالب مداحى براى من اجرا شد.