روزنامه جوان/ متن پیش رو در جوان منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
مروری بر روزنامههای جریان موسوم به اصلاحطلب در روزهای گذشته نشان میدهد که آنان بخش فراوانی از صفحات نخست و داخلی خود را به «مویه» بر سالمرگ آیتالله هاشمیرفسنجانی اختصاص دادهاند
مروری بر روزنامههای جریان موسوم به اصلاحطلب در روزهای گذشته نشان میدهد که آنان بخش فراوانی از صفحات نخست و داخلی خود را به «مویه» بر سالمرگ آیتالله هاشمیرفسنجانی اختصاص دادهاند. این رویکرد ممکن است برای نوباوگانِ سیاسی سال 88 بدین سو قابل هضم باشد، اما برای جوانان دهه 70، حیرتآفرین و بسی نامأنوس است. آیا اصلاحطلبان هماره و در روزهای سخت آیتالله، نسبت به وی چنین رویکردی داشتهاند؟ مقال پیش روی درصدد پاسخ گفتن بدین پرسش است. این نوشتار که برشی از یک پژوهش بلند است که در سالروز درگذشت آیتالله هاشمی منتشر شده، نشان میدهد که جریان هتک و تخریب هاشمی، برای اولین بار با شدت و قوت، از سوی اصلاحطلبان کلید خورده است. امید آنکه مقبول افتد.
تلاش برای تمدید ریاست جمهوری هاشمی پس از 2 دوره!
با نزدیک شدن به پایان دوران ریاست جمهوری آیتالله هاشمیرفسنجانی درسال 1376، تلاشهایی در مجلس در جهت تصویب قانونی مبنی بر حضور مجدد ایشان در انتخابات صورت گرفت که به نتیجه نرسید. در این بین عبدالله نوری نماینده مجلس -که در دولت اول هاشمی وزیر کشور بود- گفت: «مصلحت نظام اسلامی و منافع کشور ایجاب میکند تا دوره ریاست جمهوری آقای هاشمیرفسنجانی برای بار سوم تمدید شود. بنده معتقدم نباید با استناد به منع قانون اساسی در مورد تمدید ریاست جمهوری آقای رفسنجانی دستهای خود را ببندید. از مردم میخواهم که به عنوان وظیفه و برای قدردانی از ایشان به استمرار برنامههای سازندگی و توسعه کشور نگذارند که وی کنار برود.» وی ادامه داد: «البته شنیدهام که ایشان با تمدید ریاست جمهوری مخالف هستند و میگویند نباید کشور به فرد خاصی وابسته باشد ولی مردم ایران به عنوان قدرشناسی و استمرار برنامههای سازندگی وظیفه دارند نگذارند ایشان کنار برود.»
موج طرفداران ریاست جمهوری مجدد ایشان، به راه افتاده بود و در مدت کوتاهی آقایان طاهریاصفهانی امامجمعه اصفهان، عطاءالله مهاجرانی، حسین مرعشی و حسن روحانی نیز سخنرانیهایی در حمایت از تمدید دوره ریاست جمهوری انجام دادند. در این میان مخالفان نیز که عمدتاً از جناح راستسنتی و روحانیتمبارز بودند به بیان دیدگاههای خود پرداختند تا اینکه سرانجام مقام معظم رهبری در این زمینه موضعگیری کردند و فرمودند: «رئیسجمهور محترم، حقاً و انصافاً عمر و زندگی خود را چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن وقف اسلام کرده و در تمامی مسئولیتهای سنگینی که تاکنون بر عهده داشته، منشأ خدمات بزرگی و ارزندهای بودهاند و بیتردید بعد از پایان دوره ریاست جمهوری نیز در مسئولیتهای بزرگ دیگری که بر عهده میگیرند وجود ایشان برای نظام اسلامی و انقلاب و کشور بسیار نافع و ارزشمند خواهد بود.»
در هر صورت پس از مخالفت صریح مقام معظم رهبری و اکثریت جریان سیاسی کشور و مغایرت این طرح با قانوناساسی، هیچگاه این طرح به نتیجه نرسید. البته طبق گفته عبدالله نوری، خود آیتالله هاشمیرفسنجانی نیز از ابتدا مخالف این رویکرد بود.
هاشمی در دوران اصلاحات/ تلاش تندروهای چپ برای تخریب وجهه او
آیتالله هاشمیرفسنجانی در اواخر دوران ریاست جمهوری خود در مهرماه 1375 در پاسخ به این پرسش که: «اکنون که اکثریت مردم میخواهند حضرتعالی در دوره آینده هم رئیسجمهور باشید آیا شما خواسته مردم را خواهید پذیرفت؟» گفت: «اولاً چنین اکثریتی به نظرم ادعاست و اگر هم باشد، من مصلحت نمیدانم بپذیرم. با توجه به مجموعه شرایطی که در کشور هست، من مصلحت میدانم که به قانون اساسی دست نزنیم و میدان را برای بروز چهرههای جدید باز بگذاریم. ما حتماً در بین شخصیتهایمان آدمهای قادر، صالح، مدیر و مدبر زیاد داریم. بالاخره افرادی میآیند و اطمینان مردم را جلب میکنند. بالاخره روزی باید این تحول پیدا شود و جابهجایی مدیریت پیش بیاید. بهتر این است که همین موقع باشد که من هنوز امکان کمک دارم و میتوانم کمک بکنم و برای اینکه مدیر بعدی موفق بشود، این کار را خواهم کرد. مردم خیالشان راحت خواهد شد که دیگر انقلاب و ایران با تکیه بر یک نفر و دو نفر و پنج نفر نیست. این دریای انسانها از خودش شخصیتهای مناسبی را حتماً تحویل میدهند و بنده هیچ نگرانیای ندارم و لازم نمیدانم و موافق هم نیستم که این تغییر قانوناساسی اتفاق بیفتد و انشاءالله که نخواهد بود. من تا زندهام و نفس میکشم، برای انقلاب نفس میکشم و تا میتوانم یک حرکتی بکنم، برای اسلام و انقلاب حرکت میکنم. شکی نداشته باشید، من حاضرم در هر سمتی به انقلاب خدمت بکنم؛ یعنی اگر فردا لازم باشد که مثلاًً من استاندار یک استان هم بشوم، میآیم تا مشکلات آنجا را حل بکنم و این مشکل نخواهد بود.»
با روی کار آمدن دولت اصلاحات، اگر چه رابطه رئیس دولت اصلاحات با آقای هاشمی خوب بود، اما شکل گرفتن مجموعهای از تندرویها در بدنه حزب مشارکت -که به عنوان یکی از مطرحترین احزاب اصلاحات فعالیت میکرد- باعث به وجود آمدن فاصله بین هاشمی و اصلاحات گردید. بهرغم حمایت هاشمیرفسنجانی از سید محمد خاتمی در انتخابات دوم خرداد 1376، رفتار اعضای حزب مشارکت علیه وی و راه انداختن موجی از تخریب و تهمت علیه شخصیت او، تعجب کارشناسان مسائل سیاسی را برانگیخت.
پس از دوران ریاست جمهوری، آیتالله هاشمیرفسنجانی به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت. آقای هاشمی به عنوان رئیس این مجمع، مسئول رسیدگی و حلوفصل اختلافات بین مجلس و شورای نگهبان در مصوبات بود. پس از گذشت دو سال و در آستانه انتخابات مجلس ششم و همزمان با ثبتنام آیتالله هاشمیرفسنجانی در انتخابات مجلس، اقدامات سازمانیافتهای در جهت تخریب وجهه این سیاستمدار کهنهکار، از جانب تندروهای حزب مشارکت در جهت ممانعت از راهیابی ایشان به مجلس صورت گرفت. تندروهای مشارکت به سرکردگی «اکبر گنجی» و «عباس عبدی» با طرح ادعاهای بیاساس و خلاف واقع، سعی داشتند که پرونده سیاسی هاشمیرفسنجانی را برای همیشه ببندند تا مبادا او روزی بر سر راه اصلاحطلبان قرار گیرد. آنها در این طریق، از هیچ اقدامی علیه او دریغ نمیکردند. این دو در حالی با طرح ادعاهایی واهی مبنی بر وقوع قتلهای زنجیرهای مخالفان نظام در دوره هاشمی و نوشتن مقالات متعدد در روزنامههای زنجیرهای خود و با نوشتن کتاب جهت نیل به اهداف سیاسی خویش اقدام میکردند که هیچگاه نه تنها برخی از این ادعاها به اثبات نرسید، بلکه آنها هیچگاه اسمی از مقتولان خیالی خود نیز نمیبردند و فقط به ترور شخصیتی او در اذهان عمومی و موجسواری بر اقبال مردم نسبت به اصلاحات میپرداختند. سناریوی بعدی مشارکتیها برای حذف سیاسی هاشمیرفسنجانی، دامن زدن به مسئله نحوه پایان جنگ تحمیلی بود. آنها با مسئول دانستن هاشمیرفسنجانی در ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، مدعی بودند که امام خمینی پایان جنگ را در آن زمان خواستار بود ولی به اصرار هاشمی به ادامه جنگ راضی گردیده است! هاشمیرفسنجانی ضمن رد این اتهام در دفاع از خود عنوان داشت: «بعد از فتح خرمشهر، من مسئول جنگ نبودم، نماینده امام در شورای عالی دفاع بودم. تنها مسئلهای که آن موقع پیش آمد این بود که امام فرمودند که ما موافق نیستیم نیروهای ما وارد خاک عراق شوند ولی اصل جنگ را امام اجازه نمیدادند کسی با ایشان بحث کند که جنگ متوقف شود یا آتشبس شود. خب شما یا حرفهای امام را فراموش کردهاید یا اینکه بعضی آقایان آن را ندیده میگیرند. امام حتی یک لحظه به کسی اجازه ندادند که با ایشان بحث کند که جنگ متوقف شود... بالاخره امام پذیرفتند که اگر وارد خاک عراق شدید، به آنجاهایی وارد شوید که مردم نباشند یا کم باشند.»
حملات رسانهای سازماندهی شده به هاشمی در آستانه انتخابات مجلس ششم/ نام و نشان لیدرهای حملات
هرچه زمان انتخابات ششمین دوره از انتخابات مجلس نزدیکتر میشد، موج تخریبها و طرح اتهامات بیاساس بیشتر از بیش میگشت. گام بعدی این تیم ترور شخصیتی، ایجاد شبهه در عملکرد هاشمیرفسنجانی در دوران سازندگی بود. طبق بررسی مطبوعات طی یک هفته زمان تبلیغات مجلس ششم، هر تهرانی به طور متوسط روزانه سه مقاله و پنج شایعه تازه و اتهام جدید در مورد آیتالله هاشمیرفسنجانی و خانوادهاش شنیده است. روزنامههای زنجیرهای در این میان، بیش از همه فعال بودند. بازار همایشها و جلسات نقد عملکرد دوران سازندگی بسیار رواج داشت و مخالفان با انتقاد از سیاستهای دولت سازندگی، هر چیزی حتی مسئله سازندگی ویرانههای کشور را به نقد و بررسی گذاشته، به آن انتقادات تخریبی و هوچیگرانه در جهت تخریب وجهه هاشمیرفسنجانی روا داشتند. یکی دیگر از منتقدان این روزها، سعید حجاریان تئوریسین اصلاحطلبان بود. حجاریان با انتقاد از مقبولیت بین جناحی هاشمی -که منجر به پذیرش وی در دو لیست موسوم به چپ و راست شده بود- نسبت به حضور او در لیست جناح موسوم به چپ واکنش شدیدی نشان داد. حجاریان با انتقاد از مشی هاشمی که باعث مقبولیت وی در نزد دو جناح شده بود، گفت: «ما نمیخواهیم حتی یک کاندیدای مشترک با جناح راست داشته باشیم، حتی اگر او هاشمیرفسنجانی باشد. آقای هاشمی باید جای خود را در لیست راست قرار دهد یا در جبهه دوم خرداد!» این حملات با نزدیک شدن زمان انتخابات روزبهروز افزایش یافته و با طراحی ایجاد موج توسط رسانهها شدت مییافت.
انتخابات مجلس ششم/ شبههافکنی در آرای هاشمی/ بازشماری آرا
سرانجام انتخابات پر حرف و حدیث مجلس ششم آغاز شد. در این انتخابات که با پیروزی قاطع جریان حامی اصلاحات به پایان رسید، گزارشهایی مبنی بر تخلفات وسیع در زمان انتخابات به وجود آمد. در حالی که حزب مشارکت سرمست و مسرور از پیروزی در انتخابات بود، یک مسئله ذهن تندروهای جناح پیروز را به خود مشغول کرده بود و آن اینکه بهرغم تمام تخریبهای صورت گرفته با اعلام شمارشآرا، هاشمیرفسنجانی توانسته بود بار دیگر به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس راه یابد. نتایج اعلام شده نشان میداد که در این انتخابات، هاشمیرفسنجانی با کسب58/25 درصد آرا، به عنوان نفر سیام به مجلس راه یافته بود.
لیدرهای تخریب که خود را در اجرای برنامههای از پیش تعیینشده شکستخورده میدیدند و از اینکه نتوانسته بودند مانع راهیابی هاشمیرفسنجانی به مجلس گردند بس عصبانی مینمودند، با پیگیری سناریوی شبههافکنی در آرای هاشمیرفسنجانی و اتهام تقلب در انتخابات به نفع وی، جنجال جدیدی را آغاز کردند.
پس از رسیدگی شورای نگهبان، گزارشهایی مبنی بر تخلفات وسیع در جریان انتخابات و بررسی این گزارشها، شورای نگهبان وجود تخلفات گسترده در انتخابات را تأیید کرد و خواستار ابطال انتخابات شد. در این میان آیتالله هاشمیرفسنجانی طی نامهای به رهبر معظم انقلاب نوشت: «با توجه به نتایج کنونی، در 867 صندوق بازشماری شده اشکال و تخلفاتی دیده شده است.»
مقام معظم رهبری در جواب، دستورالعمل چهار مادهای برای تأیید آرای حوزه انتخابیه تهران ارائه دادند. طبق این دستورالعمل، آرای صندوقهای مخدوش باطل و بازشماری آرا متوقف و نتیجه انتخابات بر اساس صندوقهای سالم اعلام شود. علاوه براین میبایست متخلفان در جریان انتخابات شناسایی و مجازات شوند.
بلافاصله پس از حکم رهبری534 صندوق آرا باطل گردید و با تأیید بقیه آرا، آقای هاشمیرفسنجانی با کسب رتبه20 به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس راه یافت. پس از انتخابات تهران، سیدمصطفی تاجزاده رئیس ستاد انتخابات کشور و آیتالله آذرمن فرماندار تهران، به جرم تخلف در انتخابات به دادگاه فراخوانده شدند که در نتیجه مصطفی تاجزاده از خدمات دولتی منفصل گردیده و فرماندار تهران نیز به چند ماه زندان محکوم شد.
انصراف هاشمی از حضور در مجلس
با اعلام نتایج انتخابات، تندروهای مشارکت که هاشمی را سدی در راه اهداف خود در مجلس میدیدند، با رواج شایعات تقلب به اتهامزنی خود ادامه دادند. در این بین هاشمیرفسنجانی برای پایان بخشیدن به منازعات سیاسی خستهکننده، در نامهای انصراف خویش را از حضور در مجلس اعلام داشت. متن نامه ایشان به شرح زیر میباشد:
«مردم شریف و بزرگوار تهران، همانطور که مطلع هستید اینجانب برخلاف تصمیم قبلی و تمایل شخصی و قلبیام، حسب وظیفه شرعی و رسالتی انقلابی و میهنی و در پی اصرار و تأکید چهرههای محترم و شخصیتهای صاحبنظر نظام، در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت نمودم؛ اما حجم سنگینی از تبلیغات منفی و خلاف پیش از برگزاری انتخابات و در دوره تبلیغات و به هنگام رأیگیری و شمارش آرا بر صحنه میدان رقابتهای انتخابی عارض گشت و حتی دشمنان خارجی و داخل انقلاب سمپاشیهایی علیه اصل نظام و دستاوردهای انقلاب و دفاعمقدس و سازندگی نمودند. در جریان انتخابات و حتی پس از اعلام نتایج، فضای شبههناک و ابهامآلودی به وجود آمد. خوشبختانه تدبیر مقام معظم رهبری مانع بروز مشکلات سیاسی و اجتماعی شد. بهرغم اصرار و درخواست اینجانب از مسئولان اجرایی و نظارتی مبنی بر رفع هر گونه ابهام و کشف تمام حقیقت و تلاشها شورای نگهبان و وزارتکشور هنوز ابهامات و شبهاتی در نتایج انتخابات تهران باقی است که میتواند دستاویز دشمنان ملت و مخدوشکننده وحدت نیروهای معتقد به نظام اسلامی گردد. اکنون با توجه به شرایط جاری، انجام وظیفه به صورت مطلوب و تلاش برای وفاق ملی و تقویت سازندگی که از اهداف مهم و عمدی حضورم و عذرخواهی از مردم شریف و موکلان عزیز تهرانی از پست نمایندگی مجلس شورای اسلامی اعلام انصراف مینمایم. وظیفه خود میدانم نسبت به اعتماد همه کسانی که به رغم تبلیغات فراوان ناروا به این جناب رأی دادهاند، ابراز تشکر نمایم و به آرای کسانی که به هر دلیل منتخبشان من نبودهام، به دیده احترام بنگرم. همچنین نسبت به افراد و گروههای معنوی که به اشتباه یا خدای ناخواسته کینهتوزی و عداوت به ناحق مرتکب تهمت، غیبت یا انتقاد ناسالمی در مورد اینجانب شدهاند گذشت نمود و از درگاه خداوند متعال برای خود و همگان طلب بخشش و تنبه نمایم. امیدوارم با تلاش و هوشیاری همه نمایندگان محترم، نهاد قانونگذاری مجلس ششم، سنگر عزت، اقتدار و همدلی نیروهای وفادار به نظام و انقلاب و تقویت همکاری قوای سهگانه و نهادها و ارگانهای کشور باشد و اینجانب در هر عرصهای که مصالح و منافع نظام اسلامی حکم نماید به انجام وظیفه خواهم پرداخت.»
سرانجام بیفرجام مجلس ششم/ انحلال حزب مشارکت
با انصراف هاشمیرفسنجانی از مجلس، مجلس ششم عملاً شاهد تندرویهای بیسابقه حزب مشارکت بود. سوگمندانه باید اذعان کرد که در فضای خالی از عقلانیت سیاسی، شاهد بروز معضلات بیسابقهای در این مجلس بودیم که عملاً منجر به انحلال حزب مشارکت و خروج و انزوای رسمی این حزب از معادلات سیاسی کشور شد. چهبسا اگر این حزب بر عدم ورود هاشمی به مجلس تأکید نمیکرد، با وجود وی در آن مجلس، هیچگاه آن اتفاقات روی نمیداد. به عبارت دیگر، حتی مصلحتسنجی شخصی وگروهی حزب مشارکت ایجاب میکرد که آنان از ظرفیتهای فردی چون هاشمی استفاده کنند و او را به مخالفان خود اضافه نمیکردند. به تعبیری حزب مشارکت درون چاهی افتاد که خود آن را کنده بود. هاشمیرفسنجانی در تشریح آن روزها و فضای روی کار آمدن دولت اصلاحات میگوید: «مردم با وضعی که بعد از دولت سازندگی دیدند آقای خاتمی را انتخاب کردند که رأی خوبی هم آورد ولی کمکم بعضی از افراد کارها را به افراط کشیدند؛ یعنی گروهی از آدمهای تندرو، خیلیها را رنجاندند و مدتی هم امتیازات را از دست دادند.»
مجلس ششم به ورطه افراطیگری افتاد و واقعیت کشور را در نظر نگرفت. بهرغم آنکه آنان فضای اجتماعی را برای رفتارهای خویش مساعد میدیدند و با تمام توان در پی اجرای منویات خود بودند، این سیاستها با روحیه کلی جامعه سازگار نبود و تندروی به شمار میرفت. هاشمی چندی بعد با انتقاد از تندروییهای جریان چپ گفت: «بهترین نسخه برای نهادینه کردن اعتدال، عقلانیت است، یعنی نیروهایی که باسواد هستند و عقلانیت دارند و مرجع تشخیص هستند کارشناسی کنند.»
به هر روی، بعد از مدت کوتاهی که جناح چپ با توسل به بدترین شیوهها و مجبور کردن هاشمی به ترک صحنه سیاسی شد، با تحمل شکست سنگین اصلاحطلبان به سمت هاشمی گرایش پیدا کرده و آن در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال84 بود. تفصیل این ماجرا مجالی دیگر میطلبد که امید است محققان رویدادهای سیاسی کشور، بدان بپردازند.
با روی کار آمدن دولت اصلاحات، اگر چه رابطه رئیس دولت اصلاحات با آقای هاشمی خوب بود، اما شکل گرفتن مجموعهای از تندرویها در بدنه حزب مشارکت -که به عنوان یکی از مطرحترین احزاب اصلاحات فعالیت میکرد- باعث به وجود آمدن فاصله بین هاشمی و اصلاحات گردید. بهرغم حمایت هاشمیرفسنجانی از سید محمد خاتمی در انتخابات دوم خرداد 1376، رفتار اعضای حزب مشارکت علیه وی و راه انداختن موجی از تخریب و تهمت علیه شخصیت او، تعجب کارشناسان مسائل سیاسی را برانگیخت.
پس از دوران ریاست جمهوری، آیتالله هاشمیرفسنجانی به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت. آقای هاشمی به عنوان رئیس این مجمع، مسئول رسیدگی و حلوفصل اختلافات بین مجلس و شورای نگهبان در مصوبات بود. پس از گذشت دو سال و در آستانه انتخابات مجلس ششم و همزمان با ثبتنام آیتالله هاشمیرفسنجانی در انتخابات مجلس، اقدامات سازمانیافتهای در جهت تخریب وجهه این سیاستمدار کهنهکار، از جانب تندروهای حزب مشارکت در جهت ممانعت از راهیابی ایشان به مجلس صورت گرفت. تندروهای مشارکت به سرکردگی «اکبر گنجی» و «عباس عبدی» با طرح ادعاهای بیاساس و خلاف واقع، سعی داشتند که پرونده سیاسی هاشمیرفسنجانی را برای همیشه ببندند تا مبادا او روزی بر سر راه اصلاحطلبان قرار گیرد. آنها در این طریق، از هیچ اقدامی علیه او دریغ نمیکردند. این دو در حالی با طرح ادعاهایی واهی مبنی بر وقوع قتلهای زنجیرهای مخالفان نظام در دوره هاشمی و نوشتن مقالات متعدد در روزنامههای زنجیرهای خود و با نوشتن کتاب جهت نیل به اهداف سیاسی خویش اقدام میکردند که هیچگاه نه تنها برخی از این ادعاها به اثبات نرسید، بلکه آنها هیچگاه اسمی از مقتولان خیالی خود نیز نمیبردند و فقط به ترور شخصیتی او در اذهان عمومی و موجسواری بر اقبال مردم نسبت به اصلاحات میپرداختند. سناریوی بعدی مشارکتیها برای حذف سیاسی هاشمیرفسنجانی، دامن زدن به مسئله نحوه پایان جنگ تحمیلی بود. آنها با مسئول دانستن هاشمیرفسنجانی در ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، مدعی بودند که امام خمینی پایان جنگ را در آن زمان خواستار بود ولی به اصرار هاشمی به ادامه جنگ راضی گردیده است! هاشمیرفسنجانی ضمن رد این اتهام در دفاع از خود عنوان داشت: «بعد از فتح خرمشهر، من مسئول جنگ نبودم، نماینده امام در شورای عالی دفاع بودم. تنها مسئلهای که آن موقع پیش آمد این بود که امام فرمودند که ما موافق نیستیم نیروهای ما وارد خاک عراق شوند ولی اصل جنگ را امام اجازه نمیدادند کسی با ایشان بحث کند که جنگ متوقف شود یا آتشبس شود. خب شما یا حرفهای امام را فراموش کردهاید یا اینکه بعضی آقایان آن را ندیده میگیرند. امام حتی یک لحظه به کسی اجازه ندادند که با ایشان بحث کند که جنگ متوقف شود... بالاخره امام پذیرفتند که اگر وارد خاک عراق شدید، به آنجاهایی وارد شوید که مردم نباشند یا کم باشند.»
حملات رسانهای سازماندهی شده به هاشمی در آستانه انتخابات مجلس ششم/ نام و نشان لیدرهای حملات
هرچه زمان انتخابات ششمین دوره از انتخابات مجلس نزدیکتر میشد، موج تخریبها و طرح اتهامات بیاساس بیشتر از بیش میگشت. گام بعدی این تیم ترور شخصیتی، ایجاد شبهه در عملکرد هاشمیرفسنجانی در دوران سازندگی بود. طبق بررسی مطبوعات طی یک هفته زمان تبلیغات مجلس ششم، هر تهرانی به طور متوسط روزانه سه مقاله و پنج شایعه تازه و اتهام جدید در مورد آیتالله هاشمیرفسنجانی و خانوادهاش شنیده است. روزنامههای زنجیرهای در این میان، بیش از همه فعال بودند. بازار همایشها و جلسات نقد عملکرد دوران سازندگی بسیار رواج داشت و مخالفان با انتقاد از سیاستهای دولت سازندگی، هر چیزی حتی مسئله سازندگی ویرانههای کشور را به نقد و بررسی گذاشته، به آن انتقادات تخریبی و هوچیگرانه در جهت تخریب وجهه هاشمیرفسنجانی روا داشتند. یکی دیگر از منتقدان این روزها، سعید حجاریان تئوریسین اصلاحطلبان بود. حجاریان با انتقاد از مقبولیت بین جناحی هاشمی -که منجر به پذیرش وی در دو لیست موسوم به چپ و راست شده بود- نسبت به حضور او در لیست جناح موسوم به چپ واکنش شدیدی نشان داد. حجاریان با انتقاد از مشی هاشمی که باعث مقبولیت وی در نزد دو جناح شده بود، گفت: «ما نمیخواهیم حتی یک کاندیدای مشترک با جناح راست داشته باشیم، حتی اگر او هاشمیرفسنجانی باشد. آقای هاشمی باید جای خود را در لیست راست قرار دهد یا در جبهه دوم خرداد!» این حملات با نزدیک شدن زمان انتخابات روزبهروز افزایش یافته و با طراحی ایجاد موج توسط رسانهها شدت مییافت.
انتخابات مجلس ششم/ شبههافکنی در آرای هاشمی/ بازشماری آرا
سرانجام انتخابات پر حرف و حدیث مجلس ششم آغاز شد. در این انتخابات که با پیروزی قاطع جریان حامی اصلاحات به پایان رسید، گزارشهایی مبنی بر تخلفات وسیع در زمان انتخابات به وجود آمد. در حالی که حزب مشارکت سرمست و مسرور از پیروزی در انتخابات بود، یک مسئله ذهن تندروهای جناح پیروز را به خود مشغول کرده بود و آن اینکه بهرغم تمام تخریبهای صورت گرفته با اعلام شمارشآرا، هاشمیرفسنجانی توانسته بود بار دیگر به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس راه یابد. نتایج اعلام شده نشان میداد که در این انتخابات، هاشمیرفسنجانی با کسب58/25 درصد آرا، به عنوان نفر سیام به مجلس راه یافته بود.
لیدرهای تخریب که خود را در اجرای برنامههای از پیش تعیینشده شکستخورده میدیدند و از اینکه نتوانسته بودند مانع راهیابی هاشمیرفسنجانی به مجلس گردند بس عصبانی مینمودند، با پیگیری سناریوی شبههافکنی در آرای هاشمیرفسنجانی و اتهام تقلب در انتخابات به نفع وی، جنجال جدیدی را آغاز کردند.
پس از رسیدگی شورای نگهبان، گزارشهایی مبنی بر تخلفات وسیع در جریان انتخابات و بررسی این گزارشها، شورای نگهبان وجود تخلفات گسترده در انتخابات را تأیید کرد و خواستار ابطال انتخابات شد. در این میان آیتالله هاشمیرفسنجانی طی نامهای به رهبر معظم انقلاب نوشت: «با توجه به نتایج کنونی، در 867 صندوق بازشماری شده اشکال و تخلفاتی دیده شده است.»
مقام معظم رهبری در جواب، دستورالعمل چهار مادهای برای تأیید آرای حوزه انتخابیه تهران ارائه دادند. طبق این دستورالعمل، آرای صندوقهای مخدوش باطل و بازشماری آرا متوقف و نتیجه انتخابات بر اساس صندوقهای سالم اعلام شود. علاوه براین میبایست متخلفان در جریان انتخابات شناسایی و مجازات شوند.
بلافاصله پس از حکم رهبری534 صندوق آرا باطل گردید و با تأیید بقیه آرا، آقای هاشمیرفسنجانی با کسب رتبه20 به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس راه یافت. پس از انتخابات تهران، سیدمصطفی تاجزاده رئیس ستاد انتخابات کشور و آیتالله آذرمن فرماندار تهران، به جرم تخلف در انتخابات به دادگاه فراخوانده شدند که در نتیجه مصطفی تاجزاده از خدمات دولتی منفصل گردیده و فرماندار تهران نیز به چند ماه زندان محکوم شد.
انصراف هاشمی از حضور در مجلس
با اعلام نتایج انتخابات، تندروهای مشارکت که هاشمی را سدی در راه اهداف خود در مجلس میدیدند، با رواج شایعات تقلب به اتهامزنی خود ادامه دادند. در این بین هاشمیرفسنجانی برای پایان بخشیدن به منازعات سیاسی خستهکننده، در نامهای انصراف خویش را از حضور در مجلس اعلام داشت. متن نامه ایشان به شرح زیر میباشد:
«مردم شریف و بزرگوار تهران، همانطور که مطلع هستید اینجانب برخلاف تصمیم قبلی و تمایل شخصی و قلبیام، حسب وظیفه شرعی و رسالتی انقلابی و میهنی و در پی اصرار و تأکید چهرههای محترم و شخصیتهای صاحبنظر نظام، در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت نمودم؛ اما حجم سنگینی از تبلیغات منفی و خلاف پیش از برگزاری انتخابات و در دوره تبلیغات و به هنگام رأیگیری و شمارش آرا بر صحنه میدان رقابتهای انتخابی عارض گشت و حتی دشمنان خارجی و داخل انقلاب سمپاشیهایی علیه اصل نظام و دستاوردهای انقلاب و دفاعمقدس و سازندگی نمودند. در جریان انتخابات و حتی پس از اعلام نتایج، فضای شبههناک و ابهامآلودی به وجود آمد. خوشبختانه تدبیر مقام معظم رهبری مانع بروز مشکلات سیاسی و اجتماعی شد. بهرغم اصرار و درخواست اینجانب از مسئولان اجرایی و نظارتی مبنی بر رفع هر گونه ابهام و کشف تمام حقیقت و تلاشها شورای نگهبان و وزارتکشور هنوز ابهامات و شبهاتی در نتایج انتخابات تهران باقی است که میتواند دستاویز دشمنان ملت و مخدوشکننده وحدت نیروهای معتقد به نظام اسلامی گردد. اکنون با توجه به شرایط جاری، انجام وظیفه به صورت مطلوب و تلاش برای وفاق ملی و تقویت سازندگی که از اهداف مهم و عمدی حضورم و عذرخواهی از مردم شریف و موکلان عزیز تهرانی از پست نمایندگی مجلس شورای اسلامی اعلام انصراف مینمایم. وظیفه خود میدانم نسبت به اعتماد همه کسانی که به رغم تبلیغات فراوان ناروا به این جناب رأی دادهاند، ابراز تشکر نمایم و به آرای کسانی که به هر دلیل منتخبشان من نبودهام، به دیده احترام بنگرم. همچنین نسبت به افراد و گروههای معنوی که به اشتباه یا خدای ناخواسته کینهتوزی و عداوت به ناحق مرتکب تهمت، غیبت یا انتقاد ناسالمی در مورد اینجانب شدهاند گذشت نمود و از درگاه خداوند متعال برای خود و همگان طلب بخشش و تنبه نمایم. امیدوارم با تلاش و هوشیاری همه نمایندگان محترم، نهاد قانونگذاری مجلس ششم، سنگر عزت، اقتدار و همدلی نیروهای وفادار به نظام و انقلاب و تقویت همکاری قوای سهگانه و نهادها و ارگانهای کشور باشد و اینجانب در هر عرصهای که مصالح و منافع نظام اسلامی حکم نماید به انجام وظیفه خواهم پرداخت.»
سرانجام بیفرجام مجلس ششم/ انحلال حزب مشارکت
با انصراف هاشمیرفسنجانی از مجلس، مجلس ششم عملاً شاهد تندرویهای بیسابقه حزب مشارکت بود. سوگمندانه باید اذعان کرد که در فضای خالی از عقلانیت سیاسی، شاهد بروز معضلات بیسابقهای در این مجلس بودیم که عملاً منجر به انحلال حزب مشارکت و خروج و انزوای رسمی این حزب از معادلات سیاسی کشور شد. چهبسا اگر این حزب بر عدم ورود هاشمی به مجلس تأکید نمیکرد، با وجود وی در آن مجلس، هیچگاه آن اتفاقات روی نمیداد. به عبارت دیگر، حتی مصلحتسنجی شخصی وگروهی حزب مشارکت ایجاب میکرد که آنان از ظرفیتهای فردی چون هاشمی استفاده کنند و او را به مخالفان خود اضافه نمیکردند. به تعبیری حزب مشارکت درون چاهی افتاد که خود آن را کنده بود. هاشمیرفسنجانی در تشریح آن روزها و فضای روی کار آمدن دولت اصلاحات میگوید: «مردم با وضعی که بعد از دولت سازندگی دیدند آقای خاتمی را انتخاب کردند که رأی خوبی هم آورد ولی کمکم بعضی از افراد کارها را به افراط کشیدند؛ یعنی گروهی از آدمهای تندرو، خیلیها را رنجاندند و مدتی هم امتیازات را از دست دادند.»
مجلس ششم به ورطه افراطیگری افتاد و واقعیت کشور را در نظر نگرفت. بهرغم آنکه آنان فضای اجتماعی را برای رفتارهای خویش مساعد میدیدند و با تمام توان در پی اجرای منویات خود بودند، این سیاستها با روحیه کلی جامعه سازگار نبود و تندروی به شمار میرفت. هاشمی چندی بعد با انتقاد از تندروییهای جریان چپ گفت: «بهترین نسخه برای نهادینه کردن اعتدال، عقلانیت است، یعنی نیروهایی که باسواد هستند و عقلانیت دارند و مرجع تشخیص هستند کارشناسی کنند.»
به هر روی، بعد از مدت کوتاهی که جناح چپ با توسل به بدترین شیوهها و مجبور کردن هاشمی به ترک صحنه سیاسی شد، با تحمل شکست سنگین اصلاحطلبان به سمت هاشمی گرایش پیدا کرده و آن در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال84 بود. تفصیل این ماجرا مجالی دیگر میطلبد که امید است محققان رویدادهای سیاسی کشور، بدان بپردازند.