خراسان
خراسان/ نیمه شب با تشنگی شدید از خواب پرید. دهانش خشک شده بود و صورتش گر گرفته بود.
در حالت خواب و بیداری دید بخاری اتاق تا آخرین درجه زیاد است. یادش آمد قبل از خواب بخاری را روی شمعک گذاشته بود. دوباره آن را کم کرد و بلند شد تا از لیوان جلوی آینه یک قورت آب بخورد. لیوان روی میز نبود. شاید همسرش آن را به آشپزخانه برده بود. دلخور به سمت آشپزخانه رفت و در یخچال را باز کرد و از لج همسرش با شیشه آب خورد. به اتاق برگشت. از روی عادت خودش را توی آینه بالای میز نگاه کرد و دستی به موهایش کشید. در نور چراغ خواب دید تصویرش درون آینه به موهایش دست نزد. خواب از سرش پرید. با دقت به تصویرش در آینه نگاه کرد. مرد درون آینه می خندید. شعله بخاری زیاد شد.